از بس سراغ پیرهنش را گرفته ام
همچون نسیم بوی تنش را گرفته ام

خورشید در میان دو دستم نشسته است
وقتی که جسم بی کفنش را گزفته ام

چون اشک پابرهنه به سویش روان شدم
چون نی، نوای سوختنش را گرفته ام

بر تپه ای پر از عطش و خون رسیده ام
تا ردّ  بال و پر زدنش را گرفته ام

گلهای گمشده همه پیدا شده جز او
از بس سراغ پیرهنش را گرفته ام

زهرا سپه كار