عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم // راز پنهان // عرفانی

 

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم


دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله النور
گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم


نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی
از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم


سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان
دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم


قل هو الله احد قل عشق الله الصمد
راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم


گیسویت را بازکن انا فتحنایی بگو
دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم


ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن
مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم


میزبان عشق است و وای از عشق ! غوغا می کند
هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

مهدی جهاندار

 

گمان کنم که زمانش رسیده برگردی // انتظار ظهور

 

گمان کنم که زمانش رسیده برگردی
به ساحت شب قدر ای سپیده برگردی

هزار بیت فرج نذر می کنم شاید
به دفتر غزلم ای قصیده برگردی

زمان آن نرسیده کرامتی بکنی
قدم به خانه گذاری به دیده برگردی؟

مزار حضرت مهتاب را نشان بدهی
به شهر سبز ترین آفریده برگردی

گمان کنم که زمانش...گمان کنم حالا
که پلک شاعری من پریده برگردی

نگاه کن! به خدا بی تو زندگی تنهاست
قبول کن که زمانش رسیده برگردی

نغمه مستشار نظامی

 

سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟//نذر مادر سقای تشنه لب // شهادت قمربنی هاشم(ع)

 

سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟

یک مشک پر از حسرت لبها بخورد تیر ؟

 

با دست رشیدت که در آغوش کشیدیش

این آرزوی توست مبادا بخورد تیر

 

تا چند قدم مانده به بی تابی طفلی

تو آمدی و آمدی .... اما بخورد تیر

 

***

 حالا که به این خیمه تشنه نرسیدی

تو خواسته ای آن قد و بالا بخورد تیر

 

تو خواسته ای دست ترت را که بیفتد ...

چشمی که رسیده است به دریا بخورد تیر

 

تو خواسته ای حال که آبی نرساندی

سرتا سر شرمندگی ات را بخورد تیر

 

***

 تو خواسته ای تا همه دار و ندارت

پیش قدم حضرت زهرا بخورد تیر

***

علیرضا لک