در نگاهت غروب دلتنگي//مرثيه امام عسکری (ع)///////////

در نگاهت غروب دلتنگي
آسماني پر از شفق داري
گرد پيري نشسته بر رويت
اي جوان غريب حق داري

همدم لحظه هاي تنهائيت
مي شود اشكهاي پنهاني
تب محراب و بغض سجاده
تا سحر سجده هاي باراني

خاطري خسته و پريشان از
شهر دلگير سايه ها داري
ماه غربت نشين سامرّا
در دل خود گلايه ها داري

هر دوشنبه غبار دلتنگي
كوچه كوچه ديار دلتنگي
قاصدكها خبر مي آوردند
از تو و روزگار دلتنگي

ابرها را به گريه مي آورد
ندبه هايي كه در قنوتت بود
بگو آقا بگو كدام اندوه
راز تنهايي و سكوتت بود

روز جمعه به وقت دلتنگي
مي روي از ديار غم اما
صبح يك جمعه مي رسد از راه
وارث سرخي شقايقها

ابتدا قبر مادر باران
كه در آفاق اشك پنهان شد
بعد ترميم مرقد خاكيت
گنبدي كه گلوله باران شد

نقشه‌ي شوم قتل آئينه
بركات جديد اين شهر است
زخمهايي كه بر جگر داري
از كرامات تازه‌ي زهر است

تشنگي، تشنه‌ي لبانت بود
سرخ آمد ترك ترك گل كرد
داغ قلب پر از شراره‌ي تو
راز يک زخم مشترک گل کرد

خوب شد قدري آب آوردند
تشنه لب جان ندادي آقا جان
بوي كرب و بلاست مي آيد
السلام عليك يا عطشان

روي تل داشت آسمان مي ديد
در هجوم سپاه سر نيزه
پيكر ماه ارباً اربا شد
سر خورشيد رفت بر نيزه

یوسف رحیمی

عسكرى از دارفانى ديده بسته // شهادت امام عسکری(ع)

شهادت امام عسکری(ع(

عسكرى از دارفانى ديده بسته

گرد ماتم بر رخ مهدى نشسته

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

 

گشته سامرا دوباره وداى غم

بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

 

عازم جنت شده با قلب سوزان

نزد زهرا و پيمبر گشته مهمان

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

 

او بدست معتصم گرديده مسموم

قلب پاك انورش را كرده مغموم

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

 

شستشو داده پسر جسم لطيفش

شد به سامرا مكان قبر شريفش

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

 

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن // شهادت امام عسکری(ع)

 

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن

جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

 

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم

کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

 

در عزای عسگری آید زنای اهل دل

صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن

 

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم

خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن

 

در جوانی رفت از دنیا امام عسگری

شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن

 

این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه

تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن

 

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع

گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن

 

دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من

با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن

 

سامرا اى شاهد شبهاى من // شهادت امام عسکری(ع)

 

سامرا اى شاهد شبهاى من

خوشه چين خرمن غمهاى من

 

مرغ دل از خاك تو پر مى‏كشد

جام كوچ سرخ را سر مى‏كشد

 

اينهمه غم كه دلم را پر نمود

قامت خورشيد را خم كرده بود

 

گاه رنجور از اسارت مى‏شدم

شاهد صدها جسارت مى‏شدم

 

گاه مى‏شد از جفاى ناكسان

مى‏شدم همخانه با درّندگان

 

مانده خورشيد توانم در شفق

نيست در عُمق نگاه من رمق

 

چار ساله كودكم با چشم زار

مى‏كشد در سجده هايش انتظار

 

او پرا ز احساس درد بى كسى است

اشك چشم او پراز دلواپسى است

 

ساقى يك جرعه آب زمزم است

زخم تشنه بودنم را مرهم است

 

مثل من كه خوانده‏ام او را به بر

فاطمه خوانده است او را پشت در

 

بر غريبى على مؤمن شده

شاهد جان دادن محسن شده

 

او كتاب پر ز درد فاطمه است

يوسف صحرا نوردِ فاطمه است

 

انتقام فاطمه در خشم اوست

ذوالفقار مرتضا در چشم اوست

 

او بود احياگر قرآن و حج

شيعيان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج

 

در دل آزادگان با شد ولای عسکری // شهادت امام عسکری(ع)

 

در دل آزادگان با شد ولای عسکری

جان هر آزاده ای گردد فدای عسکری

 

می ستیزد با ستمکاران وبا بیگانگان

آن که می باشد به عالم آشنای عسکری

 

ای که دست خود زنی بر دامن پر مهر او

سعی کن تا پا گذاری جای پای عسکری

 

بار الها قسمت وروزی ما کن از ازکرم

مرقد وصحن وسرای با صفای عسکری

 

بهر حفظ دین وقرآن شد شهید زهر کین

عالمی اندوهگین باشد برای عسکری

 

آسمان گرید زداغ جانگدازش ای دریغ

سرزمین سامرا شد کربلای عسکری

 

مادرش زهرای اطهر سوگواری می کند

هر کجا بر پا بود سوز و عزای عسکری

 

تسلیت گوید به نزد مهدی صاحب زمان

(حافظی)از ماتم محنت  فزای عسکری

محسن حافظی

 

اى نخل رياض علوى برگ و برت سوخت // شهادت امام عسکری(ع)

 

اى نخل رياض علوى برگ و برت سوخت

از آتش بيداد ز پا تا به سرت سوخت

 

اى يازدهم اختر پر نور ولايت

خورشيد ز هجر رخ همچون قمرت سوخت

 

اى پاره قلب نبى و زاده زهرا

از آتش زهر ستم و كين جگرت سوخت

 

از داغ جهان سوزِ تو در دشت محبّت

چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت

 

چون مشعل افروخته در سوگ و عزايت

اى واى دل مهدى نيكوسيرت سوخت

 

در فصل شباب از ستم و كينه دشمن

چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت

 

اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت

قلب همه از داغ دل پرشررت سوخت

محسن حافظی

 

اى كه خورشيد فلك محو لقاى تو بود // شهادت امام عسکری(ع)//////////

 

اى كه خورشيد فلك محو لقاى تو بود

ماه را روشنى از نور و ضياى تو بود

 

توئى ان آينه حسن خداوند كريم

كه عيان نور الهى ز لقاى تو بود

 

معدن جود و سخنائى تو كه از فرط كرم

دو جهان ريزه خور خوان عطاى تو بود

 

ولى حق حسن العسكرى اى آنكه قضا

مجرى امر تو و بنده راى تو بود

 

حجت يازدهم نور خداى پور على

اى كه ايجاد دو عالم ز براى تو بود

 

من كجا مدح و ثناى تو توانم گفتن

اى كه قرآن همه در مدح و ثناى تو بود

 

نه همين جاى تو در سامره تنها باشد

كه به دلهاى محبان تو جاى تو بود

 

بى ولاى تو عبادت ز كسى نيست قبول

شرط مقبولى طاعاتى ولاى تو بود

 

نسبت قامت سرو تو بطوبى ندهم

ز آنكه طوبى خجل از قد رساى تو بود

 

چه غم از تابش خورشيد قيامت دارد

آنكه در روز جزا زير لواى تو بود

 

همه شب قرب جوارت ز خدا مى طلبم

كه مرا در سر شوريده هواى تو بود

 

در جوار تو ز حق خواهش جنت نكنم

جنت ما به خدا صحن و سراى تو بود

 

ديده گريان نشود روز جزا در محشر

هر كه گريان به جهان بهر عزاى تو بود

 

تو ظهور پسر خويش طلب كن ز خدا

چونكه مقبول خداوند دعاى تو بود

 

تا ابد بر تو و اجداد گرام تو درود

غير از اين هر چه بگويم نه سزاى تو بود

 

چه به جز ذكر و ثناى تو بگويد (خسرو)

بهترين طاعت حق ذكر و ثناى تو بود

 

اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود // شهادت امام عسکری(ع)

 

اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود

در پيشگاه حكم تو ذرات در سجود

 

اى مير عسكرى لقب اى فاطمى نسب

آن را كه نيست مهر تو از زندگى چه سود

 

علمت محيط بر همه ذرات كاينات

فيضت نصيب، بر همه در غيب و در شهود

 

تاريخ تابناك حياتت، گر اندك است

بر دفتر مفاخر اسلاميان فزود

 

عيسى دمى و پرتو رأى منير تو

زنگار كفر از دل نصرانيان زدود

 

اين افتخار گشته نصيبت كه از شرف

در خانه تو مصلح كل ديده برگشود

 

اى قبله مراد كه در بركة السّباع

شيران به پيش پاى تو آرند سر فرود

 

قربان ديده اى كه به بزم تو فاش ديد

جاى قدوم عيسى و موسى و شيث و هود

 

قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را

الحق مفسّرى، ز تو شايسته تر نبود

 

دشمن بدين كلام ستايد ترا كه نيست

در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود

 

شادى به نزد مردم غمديده نارواست

جان ها فداى لعل لبت كاين سخن سرود

 

مدح شما، ز عهده مردم برون بود

اى خاندان پاك كه يزدانتان ستود

 

از نعمت ولاى شما خاندان وحى

منّت نهاد بر همگان، خالق و دود

 

اى پورهادى، اى حسن العسكرى ز لطف

بپذير، از «مؤيد» دلخسته اين درود

سيد رضا موید

 

امروز عسكرى ز جهان ديده بسته است // شهادت امام عسکری(ع)////////////

 

امروز عسكرى ز جهان ديده بسته است

قلب جهان و قطب زمان، دل شكسته است

 

آن حجت خداى ز بيداد معتصم

پيوند زندگانيش از هم گسسته است

 

صاحب عزاست صاحب عصر، اندرين عزا

روحش به چارسالگى از كينه خسته است

 

بر چهره امام زمان، آن دُر يتيم

از باد ظلم گرد يتيمى نشسته است

 

در خانه اى كه مركز اندوه و ماتم است

دشمن كمر به غارت آن خانه بسته است

 

از لطف آن كه ناز كند بَرد بر خليل

صاحب زمان ز آتش بيداد رسته است

 

اندر بقيع و سامره و كربلا و طوس

گل های فاطمه بنگر دسته دسته است

 

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسكرى // شهادت امام عسکری(ع)

 

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسكرى

گيرد امشب اشك من هر دم سراغ عسكرى

 

شد به سن كودكى فرزند دلبندش يتيم

گشت دُرّ اشك مهدى چلچراغ عسكرى

 

در دل صحراى غم ها و به دشت سرخ عشق

لاله سان شد قلب ما خونين ز داغ عسكرى

 

بس كه اندوه فراوان ديد از جور خسان

شد لبالب از مى غم ها اياغ عسكرى

 

با گلاب اشك و با سوز درون گويد سخن

«حافظى» آن بلبل خوش خوان باغ عسكرى

محسن حافظی