ای چهار چوب ذوق که حاشا نمی شوی // نجواي مهدوي

 

 ای چهار چوب ذوق که حاشا نمی شوی

ای فیلسوف عشق که معنا نمی شوی

 

ای حجم آتش عطش شوق و آشتی

که در دهان سینه من جا نمی شوی

 

یک عمر پای پرچمتان سینه می زنیم

جان تمام سینه زنان پا نمی شوی ؟

 

ناقابل است سفره دل تعارفت کنم

همسفره گدای شکیبا نمی شوی ؟

 

من هیچ شب بدون تو روشن نمی شوم

آیا چراغ روشن شبها نمی شوی

 

اینجا من و تو منتظر یک اشاره اند

آقا ضمیر متصل ما نمی شوی ؟

حامد اهور

هلا روز و شب فانی چشم تو // نجواي مهدوي

 

هلا روز و شب فانی چشم تو
دلم شد چراغانی چشم تو


به مهمان، شراب عطش می‌دهد
شگفت است مهمانی چشم تو


بنا را بر اصل خماری نهاد
ز روز ازل بانی چشم تو


پر از مثنوی‌های رندانه است
شب شعر عرفانی چشم تو


تویی قطب روحانی جان من
منم سالک فانی چشم تو


دلم نیمه شب‌ها قدم می‌زند
در آفاق بارانی چشم تو


شفا می‌دهد آشکارا به دل
اشارات پنهانی چشم تو


هلا توشه‌ی راه دریا دلان
مفاهیم طوفانی چشم تو


مرا جذب آیین آیینه کرد
کرامات نورانی چشم تو


از این پس مرید نگاه توام
به آیات قرآنی چشم تو

سید حسن حسینی

 

صدای کس که رسا نیست در رثای تن تو // نجوای حسینی

 

یا حسین(ع)!

صدای کس که رسا نیست در رثای تن تو

صدای زخمی من وقف زخمهای تن تو...

دشتی بزن! //خیمه بی گاه // نجوای حسینی

 

دشتی بزن!

از شادی های هنوز جهان

براده های خنده ام را جمع می کنم

با چشم هایم رود می فرستم

با دستانم درود

گل های ساعتی

با ظهر گلوی تو پر پر می شوند

آه ای کدام دیروزها!

با دشتها ودره ها

زمان خیمه گاهی است

بررگهای زندگی

تمام نرسیدن هایم را علم می کشید

و طبل تو خالی نیست

وقتی تو را می نوازد

با این همه من هنوز

قلبم

زیر سم اسب ها

شیهه می کشد!

پریسا کشاورز حمید

 

یوسف به کلافی سر بازار تو باشد // نوروز مهدوی

 

یوسف به کلافی سر بازار تو باشد

بیچاره دل من که خریدار تو باشد!

 

امید تویی، عید تویی، فصل شکفتن؛

بوی خوش پیراهن گلدار تو باشد

 

این راه چه راه است که پشت سرت آه است؟!

باشد که خداوند نگهدار تو باشد!

 

زیباییت ای ماه چه دیوانه کننده است

بیچاره پلنگی که گرفتار تو باشد

 

نارنج چه کاری ست که دست همه دادند؟!

ای عشق گمان می کنم این کار تو باشد

 جواد زهتاب