عاشقان آمد رجب ماهِ صفای اعتکاف * رجبیه
عاشقان آمد رجب ماهِ صفای اعتکاف
تابش رحمان بود حال وهوای اعتکاف
دل منوّر گردد ازاین چلچراغ پِرفروغ
گوش جانها می نوازد با نوای اعتکاف
قـَد به قامت بستن دل درصلاةِ عاشقی
ها صفا دارد صفا، با ربّنای اعتکاف
سینه راصیقل دهد، خالی کند ازکینه ها
مرحمی باشد به جانها در دوای اعتکاف
ساغرِ شُِربِ طََـَهورازجنّتِ عـدنِ
است وبس
کوثری باشد روان اندرخفای اعتکاف
کُنتُ کنزاًمَخفیا فریادِ ذاتِ کبریاست
سالک اَرباشد بپیماید حَرای اعتکاف
اِستـَعینوا بـِاالصّلاة وصَبروصَوم
وطاعتش
تا نشینی روی شه بالِ همای اعتکاف
گرسه روزازخود برانی مَکرِشیطانِ
رجیم
نفس امّاره کشی اندرمنای اعتکاف
«قدر زر زرگرشناسد؛ قدرِ گوهرگوهری»
قدرِعاکف را خدا داند سِوای اعتکاف
...
باشد که شمیم یار باشد