در ساحل جود خدا باران گرفته * مولودي حضرت جواد الائمه (ع)

در ساحل جود خدا باران گرفته

باران نور و رحمت و احسان گرفته

 

در هر نگاه اين قبيله هل أتايي ست

چشم تهيدستان عالم جان گرفته

 

مي بارد انوار کرم از هر کرانه

شبهاي دلگير زمين پايان گرفته

 

داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش

آري دعاي حضرت جانان گرفته

 

از عرش جنت سوره‌ی ياسين رسيده

خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته

 

نسل امامت مي شود پاينده با او

از برکتش دلهاي شيعه جان گرفته

 

او می رسد جود و سخا معنا بگیرد

در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد

 

عالم همه قطره اگر دريا تو هستي

کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي

 

فيض وجود توست رزق اهل دنيا

باران جود عالم بالا تو هستي

 

اي آسمان لطف غير از آستانت

سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستي

 

مانده ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه

روشن ترين تفسير اعطينا تو هستي

 

مانند کوثر چشمه‌ی جاري نوري

با اين حساب آئينه‌ی زهرا تو هستي

 

بابات بوده پاره‌ی قلب پيمبر

آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستي

 

ابن الرضایی تو کريم بن کريمي

ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی

 

چشمان تو جنت! نه جنت آفريني ست

در هر نگاه روشنت خلد بريني ست

 

هر واژه‌ی تو عطر و بوي وحي دارد

وقتي که خلق و خوي تو روح الاميني ست

 

با عشق تو قلبي نمي سوزد در آتش

آقا ولاي تو عجب حصن حصيني ست

 

گويا گره خورده دلم با عرش اعلي

هر رشته از مهر شما حبل المتيني ست

 

اذن حضور اينجا فقط اخلاص و تقواست

چشمان تو خورشيد هر اهل يقيني ست

 

کي لايق وصف شکوه بي حد تو

اين شعرها اين واژه هاي اينچيني ست

 

اي آسمان! اي بي کران! اي بي نهايت!

من را ببخش آقا اگر شعرم زميني ست

 

من روزي هر ساله ام را از تو دارم

چشمان من بر دستهاي نازنيني ست

 

عمريست که ريزه خور اين آستانم

در وصف جود بي کرانت ناتوانم

 

هر شب دل من سائل باب المراد است

آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است

 

آنجا که اميد و پناه آخر ماست

آنجا که اوج هر توسل يا جواد است

 

جز آستان تو پناهي که نداريم

اين استغاثه با تمام اعتقاد است

 

بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت

يک گوشه چشمي سائل تو خانه زاد است

 

ماها کجا و سائلي آستانت

بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست

 

آقا شفيع ما به درگاه خدايي

وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست

 

مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست

بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است

 

در مشهد سلطان ايران هم که هستيم

دلهاي ما پروانه‌ی باب الجواد است

 

آقا دل من در هواي کاظمين است

در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است



یوسف رحیمی

در ساحل جود خدا باران گرفته × مولودي حضرت جواد الائمه (ع)

در ساحل جود خدا باران گرفته

باران نور و رحمت و احسان گرفته

 

در هر نگاه اين قبيله هل أتايي ست

چشم تهيدستان عالم جان گرفته

 

مي بارد انوار کرم از هر کرانه

شبهاي دلگير زمين پايان گرفته

 

داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش

آري دعاي حضرت جانان گرفته

 

از عرش جنت سوره‌ی ياسين رسيده

خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته

 

نسل امامت مي شود پاينده با او

از برکتش دلهاي شيعه جان گرفته

 

او می رسد جود و سخا معنا بگیرد

در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد

 

عالم همه قطره اگر دريا تو هستي

کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي

 

فيض وجود توست رزق اهل دنيا

باران جود عالم بالا تو هستي

 

اي آسمان لطف غير از آستانت

سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستي

 

مانده ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه

روشن ترين تفسير اعطينا تو هستي

 

مانند کوثر چشمه‌ی جاري نوري

با اين حساب آئينه‌ی زهرا تو هستي

 

بابات بوده پاره‌ی قلب پيمبر

آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستي

 

ابن الرضایی تو کريم بن کريمي

ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی

 

چشمان تو جنت! نه جنت آفريني ست

در هر نگاه روشنت خلد بريني ست

 

هر واژه‌ی تو عطر و بوي وحي دارد

وقتي که خلق و خوي تو روح الاميني ست

 

با عشق تو قلبي نمي سوزد در آتش

آقا ولاي تو عجب حصن حصيني ست

 

گويا گره خورده دلم با عرش اعلي

هر رشته از مهر شما حبل المتيني ست

 

اذن حضور اينجا فقط اخلاص و تقواست

چشمان تو خورشيد هر اهل يقيني ست

 

کي لايق وصف شکوه بي حد تو

اين شعرها اين واژه هاي اينچيني ست

 

اي آسمان! اي بي کران! اي بي نهايت!

من را ببخش آقا اگر شعرم زميني ست

 

من روزي هر ساله ام را از تو دارم

چشمان من بر دستهاي نازنيني ست

 

عمريست که ريزه خور اين آستانم

در وصف جود بي کرانت ناتوانم

 

هر شب دل من سائل باب المراد است

آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است

 

آنجا که اميد و پناه آخر ماست

آنجا که اوج هر توسل يا جواد است

 

جز آستان تو پناهي که نداريم

اين استغاثه با تمام اعتقاد است

 

بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت

يک گوشه چشمي سائل تو خانه زاد است

 

ماها کجا و سائلي آستانت

بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست

 

آقا شفيع ما به درگاه خدايي

وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست

 

مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست

بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است

 

در مشهد سلطان ايران هم که هستيم

دلهاي ما پروانه‌ی باب الجواد است

 

آقا دل من در هواي کاظمين است

در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است

یوسف رحیمی

گشود ديده چو بر اين جهان امام جواد //مولودي حضرت جواد الائمه (ع) /////

 

گشود ديده چو بر اين جهان امام جواد

 به روى خلق در مرحمت خداى گشاد

 

شكفت تا گل رويش ز بوستان رضا

 بداد مژده به اهل نياز، پيك مراد

 

عيان تجلّى حق شد ز روى اين مولود

 جهان پير جوان شد ز شوق اين ميلاد

 

نهم امام كه روز دهم ز ماه رجب

 ز ديدن رخ او ثامن الحجج شد شاد

 

زآسمان بركات خداى، نازل شد

ز يمن مقدم او بر زمين چو گام نهاد

 

گرفت چنگ به چنگ وز اشتياق سرود

 مَلَك ز بام فلك نغمه مباركباد

 

خداى، جود و كرم را به خلق كرد تمام

 چو ديده مظهر جود خدا به دهر گشاد

 

زهى مقام كه جسته است علم از او يارى

زهى شرف كه گرفته است عقل از او ارشاد

 

اميد بسته به الطاف او سياه و سپيد

 پناه در كنفش جسته بنده و آزاد

 

ز فيض دانش او جان گرفت علم و خرد

 ز نور بينش او جلوه يافت استعداد

 

 

به يمن لطف عميمش كرم گرفت قوام

 به دست همت او شد جهان جود ايجاد

 

گداى بارگه جود اوست حاتم طى

 غلام درگه فرّ و شكوه اوست قباد

 

بود ز پرتو انديشه اش خرد روشن

 كند ز فكرت او عقل پير استمداد

 

فكنده سايه ز مهرش هماره بر سر عدل

 زده است شعله ز قهرش به خرمن بيداد

 

زبان ناطقه لال است در مديحت او

 كه با كمالش ما ناقصيم همچو جماد

 

اگر به آتش دوزخ نظر ز لطف كند

 شراره از نگهش سردتر شود ز رماد

 

اگر كه نامه اعمالم از گنه سيه است

 شفاعت تو مرا بس بود به روز معاد

 

هميشه تا به عدد كمتر است الف از با

 هماره تا كه فزون تر ز صاد باشد ضاد

 

بود عدوى تو دايم قرين محنت و غم

 بود محبّ تو پيوسته خرّم و دلشاد

کوبم در سرای جواد الائمه را //مولودي حضرت جواد الائمه (ع) ///////

 

کوبم در سرای جواد الائمه را

تا بشنوم صدای جواد الائمه را

 

سر بر نگیرم از در دولتسرای او

بس دیده ام سخای جوا الائمه را

 

دلداده ام به زاده آزاده رضا

دارم به سر هوای جواد الائمه را

 

تا زنده ام به دولت حب علی و آل

دارم به لب ثنای جواد الائمه را

 

بی اعتنا به سلطنت هر دو عالمم

هستم گدا گدای جواد الائمه را

 

بر تاج و تخت جمله شاهان نمی دهم

خاک در سرای جواد الائمه را

 

نشناسمی بجود و سخا این چنین بنام

از ما سوا سوای جواد الائمه را

 

حاشا اگر به قیمت هستی دهم ز کف

سرمایه ولای جواد الائمه را

 

نشناخت آن کسی که مقام ولایتش

نشناخته خدای جواد الائمه را

 

ماه رجب که کرده مصفا جهان حسن

دارد بخود صفای جواد الائمه را

 

گاه طلوع صبح دهم زین مه آفتاب

بوسیده خاک پای جواد الائمه را

 

گلرو فلق هماره بود از دمی که دید

سیمای دلربای جواد الائمه را

 

روزیکه نیست غیر عمل دستگیر حلق

دل بسته ام عطای جواد الائمه را

 

دارم امید اینکه ز اخلاص بندگی

حاصل کنم رضای جواد الائمه را

دل هوای دیدن رخسار جانان دارد امشب//مولودي حضرت جواد الائمه (ع) /////

 


دل هوای دیدن رخسار جانان دارد امشب

نازم این جانان که یک دنیا ثناخوان دارد امشب

 

این نسیم از خلد آید یا ز بستان محمد

کاین چنین ارض و سما را رشک رضوان دارد امشب

 

نوگلی از دامن ریحانه بشگفتی سحرگه

کز شمیمش صفحه ی گیتی گلستان دارد امشب

 

پا نهد اندر جهان پور شهنشهاه خراسان

آنکه از جودش جهان را غرق احسان دارد امشب

 

از شبستان رضا مهر درخشانی عیان شد

کز فروغش ماسوی را نورباران دارد امشب

 

در بغل بگرفته سلطان خراسان پاره ماهی

یوسف از شرم رخش سر در گریبان دارد امشب

 

می دهد عیدی رضا بر شیعیان و دوستانش

جشنی از بهر پسر شاه خراسان دارد امشب

 

یا علی موسی الرضا سوی هنرور هم نگاهی

بر تو و درگاه لطفت چشم احسان دارد امشب

دلم امشب هوای یار کرده//مولودي حضرت جواد الائمه (ع) ///////

 

دلم امشب هوای یار کرده

هوای دیدن دلدار کرده

 

هم او که خواب شیرین شبم بود

سحرگاهان مرا بیدار کرده

 

خیالش راحت از جان ها ربوده

دلم را طالب دیدار کرده

 

نفس هایش نسیم دلکش وصل

نگاهش آسمان را خوار کرده

 

صدایش برترین آوای عشق است

که جان را محرم اسرار کرده

 

مرا دلداده مهرش نموده

دگر از غیر او بیزار کرده

 

به یاران دلربایی ها نماید

که دل را فارغ از اغیار کرده

 

میان باغ گل چون رخ گشاید

ز حسنش هر گلی را خار کرده

 

ز زیبایی رویش صد چو یوسف

به مستی راهی بازار کرده

 

خیال او بهشت است و دلم را

رها از جنت و از نار کرده

 

به یمن مقدم بس نازنینش

دو عالم را چنین پر بار کرده

 

به دستان پدر تابیده آن سان

که خورشید و قمر را تار کرده

 

رضای حق به دیدارش رضا داد

که شکر درگه دادار کرده

 

غلام درگه ابن الرضایم

که با عشقش مرا بیمار کرده

تا که از باده عشقت به وجود آمده ام //مولودي حضرت جواد الائمه (ع) //////

 

تا که از باده عشقت به وجود آمده ام

بهر دیدار تو ای چشمه جود آمده ام

 

نام زیبای تو از روز ازل می گفتم

تا کنون همره این ذکر و سرود آمده ام

 

لحظه ای تا که زیاد تو جدا می افتم

پرسش از خود کنم از چه به وجود آمده ام

 

بر سر طره مشکین تو بستم دل را

تار عشق تو زنم در پی پود آمده ام

 

تار گیسوی تو دامی است که پرواز دهد

مرغ جانم که پرو بال گشود آمده ام

 

سوی تو پر کشم ای اوج عروج هستی

 بهر معراج تو از چرخ کبود آمده ای

 

چون تماشای تو بود است مرا عهد الست

تا دلم از رخ تو یاد نمود آمده ام

 

به کلاف دل پیچیده ام ای یوسف من

سر بازار تو با بود و نبود آمده ام

 

به خریداری یک لحظه وصال رویت

دو جهان می دهم این گونه به سود آمده ام

 

خوانده ام قصه آدم که نگردم ابلیس

سویت ای کعبه هستی به سجود آمده ام

 

چون که عطر نفست سبقه ز نافه برده

ز پس مشک و گلاب از پی عود آمده ام

 

چرخ در جمله آفاق زدم با پر عشق

بر سر بام ولای تو فرود آمده ام

 

ای همه جود و سخا بر تو پناهنده شدم

ز پی آن که دل از سینه ربود آمده ام

 

وجه زیبای خدایی و چو بینم رویت

به تماشای خداوند ودود آمده ام

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

 داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

 

بر لب قدوسيان اين سخن جانفز است

بيت ولايت پر از جلوه ابن الرضاست

 

خنده ی وجد و شعف بر دو لب مرتضاست

امين وحى خدا سر دهد اين زمزمه

 

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

 

آينه و دل شده از نور خدا منجلى

دامن ريحانه شد مهبط نور ولى

 

بود تقى الجواد، محمد ابن على

روح روان رسول چشم و چراغ همه

 

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

 

گل وجود جواد، شكفته شد در زمين

به رنگ و بوى خدا چو خاتم المرسلين

 

آينه طلعتش طاهاست و يا و سين

ابرو و خال و خطش آيات محكمه


 

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

 داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

 

ذكر خدا خيزد از لعل گهر بار او

جهان سراسر شده غرق در انوار او

 

امام هشتم زند بوسه به رخسار او

سزد كه مريم شود به كوى او خادمه

 

چشم و دل تو روشن فاطمه يا فاطمه

 داده خدا دسته گل به ثامن الائمه

 

در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)////

 

در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا

 بر زبان شكر خداى دادگر دارد رضا

 

بارگاه زاده موسى چراغان مى شود

در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا

 

اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر

 نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا

 

بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا

 زين پسر پيغام تبريك از پدر دارد رضا

 

آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او

 تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا

 

بر عقيمى آن كه بر فرزند موسى طعنه زد

 گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا

 

در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب

 ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا

 

ذكر خواب از بهر او مى گويد و گريان بود

 من نمى دانم چرا چشمان تر دارد رضا

 

گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دل غمين

 چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا

 

«خسرو» از مداحى او مى كند بس افتخار

 گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا

درياى جودش تشنه بر ساحل بجويد//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////////

 

درياى جودش تشنه بر ساحل بجويد

درگاه احسانش كف سائل بجويد

 

وقتى بر آيد دست جود از استينش

گوهر فشاند در يسار و در يمينش

 

تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد

بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد

 

خير كثير است و كرامت پيشه دارد

نخلى كه در ژرفاى كوثر ريشه دارد

 

اى آفرينش را چراغ رهنمايى

سر تا بپار رحمت جود ابن الرضايى

 

اى كوثر دوم كه مشهور است جودت

ظاهر تمام خير و خوبى از وجودت

 

در اين جهان و اينهمه لطف و كرامت

جودت قيامت مى كند روز قيامت

 

تفسير جودت را توان در هل اتى يافت

تصوير مهرت را درون سينه ها يافت

 

چشم امامت روشن از رخسارت ماهت

عرش خدا روشنتر از تو اميد است

 


اى آنكه نامت قفل غم ها را كليد است

اين ملت ازاده را بر تو اميد است

 

لطفى كه در عيد تو كام دل بگيرند

لطفى كه تا در كوى تو منزل بگيرند

درياى جودش تشنه بر ساحل بجويد//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////////

 

درياى جودش تشنه بر ساحل بجويد

درگاه احسانش كف سائل بجويد

 

وقتى بر آيد دست جود از استينش

گوهر فشاند در يسار و در يمينش

 

تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد

بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد

 

خير كثير است و كرامت پيشه دارد

نخلى كه در ژرفاى كوثر ريشه دارد

 

اى آفرينش را چراغ رهنمايى

سر تا بپار رحمت جود ابن الرضايى

 

اى كوثر دوم كه مشهور است جودت

ظاهر تمام خير و خوبى از وجودت

 

در اين جهان و اينهمه لطف و كرامت

جودت قيامت مى كند روز قيامت

 

تفسير جودت را توان در هل اتى يافت

تصوير مهرت را درون سينه ها يافت

 

چشم امامت روشن از رخسارت ماهت

عرش خدا روشنتر از تو اميد است

 


اى آنكه نامت قفل غم ها را كليد است

اين ملت ازاده را بر تو اميد است

 

لطفى كه در عيد تو كام دل بگيرند

لطفى كه تا در كوى تو منزل بگيرند

امشب بهشت آرزو را باز كردند//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////

امشب بهشت آرزو را باز كردند

سِرى زاسرار مگو را باز كردند

 

خُمِ خانه ی توحيد را در برگشودند

از چهارده خُم يك خُم ديگر گشودند

 

مستان صافى دل كه قدسى نام دارند

كوثر به جاى مى درون جام دارند

 

درجام مى رخسار جانانه بينند

خورشيد را در حجره ی ريحانه بينند

 

در خانه شمس الضحى امشب قمر زاد

و ز چهارده خورشيد خورشيدى دگر زاد

 

طاها رخى از دوده ی ياسين بر آمد

نخلى كهن را ميوه ی شيرين بر آمد

 

امشب رضا، روح رضا در دست دارد

تصويرى از حسن خدا در دست دارد

 

يزدان، رضا را ثانى موسى عطا كرد

بر پور موسى، تالى عيسى عطا كرد

 

ماهى كه شرم از چهر دارد آفتابش

گويد رضا بر مهد نازش ذكر خوابش

گهواره ی او شهپر روح الامين است

گهواره جنباش امام هشتمين است

 

دارد رضا در پيش رو تمثال احمد

سوم على بر دامنش سوم محمد

 

ميلاد او اميد اسلام است و انسان

ميلاد او ميلاد اسلام است و قرآن

 

نظم زمان بعد از رضا در پنجه ی اوست

مشكل گشاى كارها سرپنجه ی اوست

 

از روى او نور ولايت مى درخشيد

در سايه اش مهر هدايت مى درخشيد

 

در كودكى بر مسند عصمت بر آمد

انسان كه از غار حرا پيغمبر آمد

السلام ای قبله گاه لطف و جود //مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////

 

السلام ای قبله گاه لطف و جود

کعبه جانانه اهل وجود

 

السلام ای آسمان ها پست تو

ای همه می خانه ها سرمست تو

 

السلام ای عشق را معنا و راز

نام تو رمز قبول هر نماز

 

السلام ای یادگار مرتضی

ای گل بی مثل و همتای رضا

 

ای رضای حق به دیدارت رضا

دیده و گردیده بیمارت رضا

 

آن چنان محو تو شد با یک نظر

کاو دهد شرح جمالت را سحر

 

تا سحر اسرارِ حق را با تو گفت

گفت و پاسخ را ز لب هایت شنفت

 

آن لبانت دلربا بس دیدنی است

شرح آن خال لبت بشنیدنی است

 

بس که خال هاشمی ات با صفاست

عاشق دیدار رویت مصطفی است


مصطفی صورت، علی سیرت تویی

نا خدای کشتی رحمت تویی

 

لطف و احسان تا ابد چون بنده ات

جود و بخشش بنده ی شرمنده ات

 

در حریم عشق و مستی ای امیر

ای جواد ابن الرضا دستم بگیر

 

از گدای خود نما یک لحظه یاد

از گدایان تو هستم یا جواد

آفتابی امشب از بیت رضا سر می زند //مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////

 

آفتابی امشب از بیت رضا سر می زند

کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می زند

 

بشکفد در دامن ریحانه زیبا غنچه ای

کودکی لبخند در دامان مادر می زند

 

امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا

شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می زند

 

کوری چشم حسود و شادی قلب رضا

پرده یکسو از رُخ او حی داور می زند

 

حق به پاس حرمت مولودِ مسعودِ جواد

عاصیان را مُهر آمرزش به دفتر می زند

 

تا گذارم سر به پایش تا بگیرم دامنش

گرد رخسارش دلم پروانه سان پر می زند

 

آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را

و آن که با علمش به جانِ خصم آذر می زند

 

آنکه عاجز ساخت یحیی را به هنگام سوال

آنکه بر هم بزم مامون ستمگر می زند

 

آنکه در سن طفولیت کنار باب خویش

ناله از دل در غمِ زهرای اطهر می زند

آنکه جد مصلح دنیا و دین، مهدی بُوَد

مهدی اش بر دار جسم آن دو کافر می زند

 

در غم جانسوز هجرانش هنرور روز و شب

ناله یابن الحسین با دیده ی تر می زند

از شبستان ولايت قمرى پيدا شد//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////////

از شبستان ولايت قمرى پيدا شد

از گلستان هدايت ثمرى پيدا شد

 

بحر موّاج كرم آمده در جوش و خروش

 كه ز درياى عنايت گهرى پيدا شد

 

شب ميلاد جواد است، ندا زد جبريل

كز پى شام مبارك سحرى پيدا شد

 

از افق ماه درخشان رجب داد نويد

 كه ز خورشيد ولايت قمرى پيدا شد

 

مى رسد نكهت ريحان بهشتى به مشام

 كه ز «ريحانه» رضا را پسرى پيدا شد

 

سال ها بود پدر چشم به راه پسرى

 كه پسر آمد و نور بصرى پيدا شد

 

نام نيكوش محمّد، لقب اوست جواد

 در صفات ملكوتى بشرى پيدا شد

 

دادخواهان جهان را ز پى دادرسى

خسرو دادرس دادگرى پيدا شد

 

مظهر زهد و فضيلت، كه بدان گوهر پاك

 علم نازد كه مرا تاج سرى پيدا شد

 

مجلس آراسته مأمون ز بزرگان و رجال

 كه ز در كودك صاحب نظرى پيدا شد

 

پاسخ مجلسيان داد به هرگونه سؤال

 كز همه برتر و شايسته ترى پيدا شد

 

سپر انداخته روباه صفت، مدّعيان

 زان كه در بيشه ی دين شير نرى پيدا شد

 

اى كه در وادى حيرت شده اى سرگردان

 غم مخور قافله را راهبرى پيدا شد

 

خرّم آن گل كه ز هر سو به تماشاى رخش

 صد چو من بلبل خونين جگرى پيدا شد

 

چو بدو رايحه ی جد گراميش رسيد

 در دل از شوق وصالش شررى پيدا شد

 

چون به بغداد دو سرچشمه رسيدند به هم

خاك را لطف و صفاى دگرى پيدا شد

عید آمده و من شده ام باز هوایی//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)

 

عید آمده و من شده ام باز هوایی

درگاه خدا باز شده آبی آبی

 

بنشسته به ساحل شده لبخند به لب ها

درگوش و دلم ساز شده ساز رهایی

 

خوش می زند و من شده ام مست مسیحا

ابلیس قسم خورده شده خاکی خاکی

 

امیری.ف

باز هم چون هميشه پر دردم//مولودي حضرت جواد الائمه (ع)//////

باز هم چون هميشه پر دردم
عشقتان را فقط طلب کردم


بين آيات، والضحي عشق است                        

نهمين رويت خدا عشق است

دل بيمار و حضرت آقا                                  

مردن و بودن و شفا عشق است

بين اين قبله هاي بي همتا                            

کاظمين , مشهدالرضا عشق است

از براي زيارت سلطان                                       

 در باب الجواد را عشق است

چيست خورشيد ؟ انعکاس شما
چيست قرآن؟ اقتباس شما

 

شاعر اين حضورتان شده ام                                   

قالي زير پايتان شده ام

نذر تو کرده آن قدر مادر                                   

تا زماني که من جوان شده ام

 

جشن امسالتان چه رويايي است                                  

چون که هم سن و سالتان شده ام

چون که در کودکي شدي رهبر                               

مومن صاحب الزمان شده ام

اي که هستي جواد مادر زاد
جشن ميلاد تو مبارک باد

 

مولودي حضرت جواد الائمه (ع)

آمدي تا که عشق ما بشوي                                 

 ثمر کار انبيا بشوي



در زمان قنوت هاي دلم                                       

پاسخ ذکر ربنا بشوي

 

آمدي تا به عرصه ي بخشش                                           

در صف بندگي خدا بشوي
 

کربلا مشهد است وآمده اي                                           

  تا علي اکبر رضا بشوي



 

نقل  کردند اين حکايت  تو
برکت بارد  از ولادت تو

 


آمدي استعاره ها گم شد                                   

 اي نهادم گزاره ها گم شد



 

داستان هاي حاتم طايي                                     

وسط برگه پاره ها گم شد



 

با حضورت قدي علم کردي                                 

زير پايت مناره ها گم شد

 

 جلوه اي کرده اي به نيمه ي شب                            

ماه بين ستاره ها گم شد



 

آمدي مثل سوره ي کوثر
سندم آيه ي هوالابتر



درک عشق تو درک اسرار است                                    

 روي تو روي نور الانوار است



 

دست رد روي سينه اي نزدي                                       

حرف من نيست,عين آمار است



 

گر مرا پيش تو عقيقه کنند                                     

باز هم چشم تو طلبکار است



 

بارها حاجت مرا دادي                                              

 اين براي هزارمين بار است


 

رضا تاجيک