داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد * مرثیه امام صادق (ع)

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد

جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود

باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود

بر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشت

محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت

آن امامى که لواى شرف افراخته بود

زهر منصور به جانش شرر انداخته بود

آه از آن روز که بگرفت زطاغوت زمان

آتش از چار طرف خانه او را به میان

وندرآن خرمن آتش، ولى رب جلیل

راه مى رفته و می گفت منم پور خلیل

شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد

یاد آتش زدن خانه زهرا مى کرد

آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند

با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

چارمین قبله عشق است به دامان بقیع

رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع

سید رضا مؤید

از دل حجره‏ ى تاریک که بسته است درش //مرثيه حضرت جواد الائمه (ع)

از دل حجره‏ ى تاریک که بسته است درش
مى‏ رسد ناله‏اى و دل شده خون از اثرش
چیست؟ این ناله ‏ى سوزنده و از سینه ‏ى کیست
صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش
این فروغ دل زهراست که خون است دلش
این جگر گوشه ‏ى موسى است که سوزد جگرش
این جواد است که از تشنگى و سوزش زهر
جان سوزان بود و ناله جان سوز ترش
خانه‏ اش قتلگه و همسر او قاتل اوست
بار الها تو گواهى که چه آمد به سرش
همسر مرد برایش پرو بالى است ولى
همسر سنگدل او بشکسته است پرش
آتش زهر چنان کرده به جانش تاثیر
که کند هر نفس سوخته ‏اش تشنه ترش
شهر بغداد بود شاهد مظلوم دگر
پسرى را که دهد جان ز ستم چون پدرش
کاش مى‏ بود غریب الغربا در آنجا
 تا زمانى نگرد غربت تنها پسرش 

سید رضا موید

ای سایه ی لطفت همه جا بر سر من//نجوای مهدوی

 

ای سایه ی لطفت همه جا بر سر من

گر از تو منم جدا تویی در بر من

 

عمری است تو را خطاب کردم مولا

یک بار تو هم به من بگو نوکر من

سید رضا موید

امشبم دل در فغان آید همی//امشبم دل در فغان آید همی

 

امشبم دل در فغان آید همی

دیده گانم خون فشان آید همی

 

هردم از افلاکیان بر خاکیان

مژده می آید که جان آید همی

 

بانگ جاءالحق به آواز فصیح

از درای کاروان آید همی

 

قاتل دجال و هم سفیانیان

مهدی صاحب زمان آید همی

 

قدرت الله حجة ابن العسگری

حکمران انس و جان آید همی

 

مظهر آیات حی دادگر

مخزن سِرّ ِنهان آید همی

 

حامی اسلام و یار مسلمین

ملک دین را پاسبان آید همی

 

شرح اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ

معنی مُدهامَتان آید همی

 

واضع قانون احکام خدا

بر کما و  بر جهان آید همی


 

چشمه ی جوشان مهر و فضل  وعلم

بحر جودِ بیکران آید همی

 

چشم بر ره گوش بر در مانده ایم

تا که آن صاحب قران آید همی

 

پرچم نصر من الله بر کف اَش

ذوالفقارش در میان آید همی

 

همچو اصحاب رقیم و قوم کهف

عیسی اش جزء عوان آید همی

 

گر بخواهم شرح هجران سر به سر

هر کلامی داستان آید همی

شفقِ نشسته  به خون، بی قرار لبخندت//نجوای مهدوی

 

شفقِ نشسته  به خون، بی قرار لبخندت

سپیده دم بود، آیینه دارِ لبخندت

 

سحر زپاکی دامان توست یک شبنم

بهشت قطره ای از آبشار لبخندت

 

زخنده تو  زمین و زمان به وجد آیند

خدا چه تعبیه کرده به کارِ لبخندت

 

جهان ما که در آتش چو لاله می سوزد

شکوفه زار شود از بهارِ لبخندت

 

سرم همیشه برد شوق پای بوسی تو

دلم به گریه کشد انتظارِ لبخندت

 

گناهکارم و بر خنده ات امید من است

که هست عفو خدا در کنارِ لبخندت

 

کفن دیده بر آرم سر از لحد بیرون

گرم نصیب شود افتخارِ لبخندت

 

پس از خزان شدن بوستان عاشورا

کسی نچیده گل از لاله زارِ لبخندت

 

هزار جان مؤید فدای خال لبت

که چون غلام بود پاسدار لبخندت

سید رضا موید

از افق تابید ماه رحمت //مولودي حضرت سيد الشهدا (ع)

 

از افق تابید ماه رحمت

بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

تا در این دریا بشویندت بکوش

 

خیز و راهی جانب یزدان بجوی

با سرشک توبه جان و دل بشوی

 

قُرب حق جوی و قرابت را نگر

در دعا کوش و اجابت را نگر

 

چون که ایم ماهی عطا گستر بوَد

ماه شعبان ماه پیغمبر بوَد

 

ماه غفران خواستن از هر خطاست

ماه جبران کردن به گذشته هاست

 

ماه پشت پای بر دنیا زدن

دست اندر شاخه ی طوبی زدن

 

ماه رفتن بر سر خوان حسین

دست افکندن به دامان حسین

 

ماه تقوا و تقدس یافتن

حکم آزادی چو فطرس یافتن

ماه مُحرِم در حریم دل شدن

بنده ی کو ابوفاضل شدن

 

ماه مولانا علی ابن الحسین

اُنس بستن با علی ابن الحسین

 

ماه پرچم های نصر افراشتن

جشن میلاد سه مولا داشتن

 

ماه میلاد سه مرد روزگار

در دبستان خرد آموزگار

 

ماه میلاد سه روح انقلاب

فلک هستی را سه روح انقلاب

 

ماه میلاد سه پرچمدار عشق.

دلبر و دلداده و بیمار عشق

 

ماه میلاد سه نور عالمین

سید سجاد و عباس و حسین

 

سید رضا موید

امــشــبــم دل در فـغـان آید همی //  مولودي امام زمان(عج)

امــشــبــم دل در فـغـان آید همی

دیده‎گانم خونفشان آید همی

هــر دم از افــلاکـیـــان بــر خـاکیان

مژده می‎آید که جان آید همی

بــانــگ جــاءالـحــق بــه آواز فصیح

از درای کـــاروان آیــد هــمـی

قــاتــل دجــال و هـــم سـفـیـانـیان

مهدی صاحـب زمان آید همی

قــدرت الله حــجــت ابـن العسکری

حکمران انس و جان آید همی

مــظــــهـــــر آیــــات حـــی دادگــر

مــخــزن سـر نـهان آید همی

حـــامــی اســلام و یــار مـسلمین

ملک دین را پاسبان آید همی

شـــــــرح الــلّـهُ مُـــتِــــمُّ نـــــــُورِهِ

مـعـنـی مُـدهامَتان آید همی

واضـــع قـــانـــون احـــکـــام خـــــدا

بــر کـما و  بر جهان آیـد همی

چـشمـه جوشان مهر و فضل و علم

بـحــر جـود بـیکران آیـد همی

چــشـم بـر ره گـوش بـر در مانده‎ایم

تـا کـه آن صاحبقران آید همی

پــرچـم نـصـــر مــن الله بــر کـفــش

ذوالـفقارش در میان آید همی

هـمـچـو اصـحـاب رقـیم و قوم کهـف

عیسیش جزء عوان آید همی

گر بخواهم شرح هجران سر به سر

هـر کلامی داستان آید همی

شـــــــــادی آل مـــحـــمـــد آمـــده

گـر "مـؤید" شادمان آید همی

 سید رضا مؤید

جهانِ آفرينش را شكوهى ديگر است امشب //مولودي حضرت صديقه ي طاهره (س)

 

 جهانِ آفرينش را شكوهى ديگر است امشب
زمين و آسمان از هر شبى زيباتر است امشب

فلك آراسته بزمى ز ماه و زهره و پروين
عطارد باده گردان، مشترى، رامُشگر است امشب

زمين گلشن، فلك روشن، بشر شادان، ملك خندان
فضا خرم، هوا دلكش، صبا جان پرور است امشب

بگوش دل شنو آواى مرغ شب كه مى ‏گويد
شب ميلاد زهرا دختر پيغمبر است امشب

چه زهرا عصمت پاك خدا ناموس پيغمبر
چه زهرا كز فروغش، ملك هستى اَنور است امشب

خدا تبريك مى‏ گويد ملك تسبيح مى‏ خواند
كه ختم الامرسلين را دخترى مَه پيكر است امشب

چه دختر، بِضعه ی خاتم، چه دختر مفخر آدم
كه ميلادش بشر را سوى رحمن رهبر است امشب

از اين مِهر جهان ‏آرا كه تابيد از سپهر دين
دل هر ذره‏ اى تابان، همچو خاور است امشب

ببار اى ابر رحمت، رحمتت را بر گنه‏كاران
كه رحم رحمةللعالمين را در بر است امشب

مؤيد گر سيه شد از گنه طومار اعمالت
ثناى فاطمه روشنگر اين دفتر است امشب

 

سيدرضا مؤيد 

اى حرمِ خاصِ خداوند گار // مولودي حضرت صديقه ي طاهره (س)

 

اى حرمِ خاصِ خداوند گار
دستِ خداوند تو را پرده‏دار

 

مِهر جبين، زهره ی زهرا تويى
روشنىِ ماه و ثريا تويى

 

از همه زن‏هاى جهان برترى
آن همگان ديگر و تو ديگرى‏

 

اُم اَب و بضعه ی خيرُ الاَنام
مادر دو رهبر صلح و قيام

 

همسرِ محبوبِ اميرِ عرب
خلقت پيدا و نهان را سبب

 

خوانده خدا، عصمت كبرى تو را
گفته نبى ام ابيها تو را

 

اِبن و اَبت تاج سر عالمند
نسلِ تو ساداتِ بنى آدمند

 

مادر تو اشرف زن هاستى
دختر تو زينب ِكبراستى‏

 

چيست حيا؟ ريشه ی دامان تو
كيست ادب؟ بنده ی فرمان تو

پاك بود  دامنت از هر گناه
آيه ی تطهير ز قرآن گواه

 

عالمه و نابغه ی روزگار
هاجر و مريم را، آموزگار

 

مانده ز علم تو على در شگفت
آن كه كمالش همه عالم گرفت

 

شرم و ادب از ادبت شرمسار
گوش تو را عقل و خرد گوشوار

 

رشته ی تو رشته ی نظم جهان
سينه ی تو مخزنِ رازِ نهان

 

وقت خوشت، وقت مناجات تو
شاد پيمبر زِ ملاقات تو

 

كس نبرد راه به سامان تو
جز پدر و شوهر و يزدان تو

 

هم ز پى عرضِ ادب گاه گاه
يافته جبریل، در آن خانه راه

 

خانه ی تو گلشنِ مهر و وفا
مكتب تو مكتب ِصدق و صفا


 

نيست عجب گر به چنين مكتبى
تربيت آموخته، چون زينبى

 

اى يكمين بانوىِ كاخِ عفاف
جان به فدايت كه به شامِ زفاف‏

 

پيرهنِ خويش به مسكين دهى‏
خاطرِ آن غمزده تسكين دهى

 

زين ملكات و ملكوتى صفات
فاطمه جان عقل و خرد مانده مات

 

فاطمه، ‏اى گوهرِ درياى راز
ما همه را سوىِ تو روىِ نياز

 

باد فدايت پدر و مادرم
خاكِ ره فضه‏ى تو افسرم

 

مهر تو سرمايه ی ايمان من
يادِ تو باغ ِگل و ريحانِ من

 

اى پدرت رحمةٌ للعالمين
مرحمتى كن به منِ دل غمين

 

من كه ز احسان تو شرمنده‏ام
دست به دامانِ تو افكنده‏ام

 

جز به توام، هيچ سر و كار نيست
غير حسين ات، دگرم يار نيست

 

از كرم خويش، گناهم ببخش
در كنف خويش، پناهم ببخش

 

فاطمه، ‏اى آن كه خرد مات توست
چشم «مؤيد» به كرامات توست

 

سید رضا مؤيّد

زينب كه خدا جلوه دهد يادش را // ولادت حضرت زینب(س)

 

زينب كه خدا جلوه دهد يادش را

تالي نبود صبر خدا دادش را



باشد كه در آستانه قدس حسين

بر پاي كنيم جشن ميلادش را

***

امشب كه كند فخر به شبهاي دگر

آوردهن فلك اختر زيباي دگر



اين زينب كبري است؟به دامان علي

يا ختم رسل گرفته زهراي دگر

***

اي دست خدا و فوق هر دست علي

اي رشته كائنات در دست علي



دست من و دامنت كه امروز ترا

قنداقه زينب است در دست علي

 سيد رضا مؤيد

 

لطف امام هادى و نور ولايتش // میلاد امام هادی(ع)

 

لطف امام هادى و نور ولايتش

ما را اسير كرده به دام محبتش

 

بر لطف بى كرانه اوبسته ‏ايم دل

امشب كه جلوه گر شد خورشيد طلعتش

 

منت خداى را كه به ما كرده مرحمت

توفيق برگزارى جشن ولادتش

 

تبريك باد بانوى كبرى سمانه را

كين غنچه بر دميد ز گلزار عصمتش

 

ماه تمام و نيمه ذى حجه مطلعش

خير كثير وكوثر قرآن بشارتش

 

اين است آن امام كه تقدير ايزدى

بعد از جواد داده مقام امامتش

 

اين است آن امام كه ذرات كائنات

اقرار كرده‏ اند به جود و كرامتش

 

اين است آن امام كه در بركة السّباع

شيران شوند رام و گذارند حرمتش

 

اين است آن امام كه از نقش پرده هم

ايجاد شير زنده كند حكم قدرتش

 

اين است آن امام كه دشمن به چند بار

رخسار عجز سوده به درگاه عزتش

 

سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى

دشمن به لرزه آمده از برق هيبتش

 

آن سومين ابوالحسن از خاندان وحى

چون سه على ديگر باشدعبادتش

 

افزون زريگهاى بيابان عطاى او

بيش از ستاره ‏هاى درخشان فضيلتش

 

مائيم و دست و دامن آن حجت خدا

چون نااميد كس نشود از عنايتش

 

گرديده‏ ايم جمع به ذيل لواى او

افكنده‏ ايم دست به دامان رحمتش

 

از آستان قدس رضا هديه مى‏ كنيم

آه دلى به غربت و اشكى به تربتش

 

يارب بحق فاطمه با فتح كربلا

بگشا بروى ما همه راه زيارتش

 

از لطف آن امام (مؤيد) مؤيد است

كو رانشان خدمت آل محمد است

سيد رضاموید


 

 

ای در سپهر مجد و شرف ، رويت آفتاب // شهادت امام هادی(ع)

 

ای در سپهر مجد و شرف ، رويت آفتاب

در بزم ما بتاب و، رخ از دوستان متاب

 

از پا فتاده ايم، ز رحمت تو دست گير

ما را كه دل ز آتش داغت بود كباب

 

جمعيم ما و ليك پريشان به ياد تو

وزما شكسته تر دل زهرا و بوتراب

 

يا هادی المضلـّين(1) ،  كز مردم ضلال

جسمت در التهاب و روانت در التهاب

 

تو آفتاب عالمی و از افول تو

افتاده است در همه ذرات انقلاب

 

ای آيت توكل وآيه ی رضا

ديدی جنايت از متوكل تو بی حساب

 

گاهی دهد مكان تو در بركة السّباع

گاهی درون محبس دشمن به پيچ و تاب

 

تو زاده بزرگ جوانانی جنّتی

ای از ستم شهيد شده درگه شباب

 

آن شربتی كه داد به اجبار دشمنت

گويا شرنگ مرگ بــُد و آتش مذاب

 

كاتش به جسم و جان تو پروانه سان فتاد

وز سوز زهر جسم تو چون شمع گشت آب

 

ای بردرت نثار درود ملائـــكه

امروز بر سلام "مــؤيد" بده جواب

 

سيد رضا موید

 

لطف حسين ما را تنها نمي‌گذارد // نجواي حسيني

 

لطف حسين ما را تنها نمي‌گذارد
گر خلق وا گذارد، او وا نمي‌گذارد

او كشتي نجات و كشتي شكسته ماييم
مولا به كام غرقاب مارا نمي‌گذارد

هل من معين او را بايد جواب دادن
شيعه امام خود را تنها نمي‌گذارد

زهرا به دوستانش قول بهشت داده است
بر روي گفته خويش او پا نمي‌گذارد

ما و فسرده حالي مولا نمي‌پسندد
مسكين و دست خالي مولا نمي‌گذارد

از بس گناهكاريم ما مستحق ناريم
بايد كه سوخت مارا زهرا نمي‌گذارد

رضا مؤيد

 

اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود // شهادت امام عسکری(ع)

 

اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود

در پيشگاه حكم تو ذرات در سجود

 

اى مير عسكرى لقب اى فاطمى نسب

آن را كه نيست مهر تو از زندگى چه سود

 

علمت محيط بر همه ذرات كاينات

فيضت نصيب، بر همه در غيب و در شهود

 

تاريخ تابناك حياتت، گر اندك است

بر دفتر مفاخر اسلاميان فزود

 

عيسى دمى و پرتو رأى منير تو

زنگار كفر از دل نصرانيان زدود

 

اين افتخار گشته نصيبت كه از شرف

در خانه تو مصلح كل ديده برگشود

 

اى قبله مراد كه در بركة السّباع

شيران به پيش پاى تو آرند سر فرود

 

قربان ديده اى كه به بزم تو فاش ديد

جاى قدوم عيسى و موسى و شيث و هود

 

قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را

الحق مفسّرى، ز تو شايسته تر نبود

 

دشمن بدين كلام ستايد ترا كه نيست

در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود

 

شادى به نزد مردم غمديده نارواست

جان ها فداى لعل لبت كاين سخن سرود

 

مدح شما، ز عهده مردم برون بود

اى خاندان پاك كه يزدانتان ستود

 

از نعمت ولاى شما خاندان وحى

منّت نهاد بر همگان، خالق و دود

 

اى پورهادى، اى حسن العسكرى ز لطف

بپذير، از «مؤيد» دلخسته اين درود

سيد رضا موید

 

مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند // ورود اسرا به شهر شام // از کربلا تا شام

 

مردم که روی ماه تو بر هم نشان دهند

چون خیر مقدم است که بر میهمان دهند

 

زخمی بود که بر تن مجروح من رسد

با هر اشاره ای که سرت را نشان دهند

 

ای سر چنین که بر سر نی جلوه گر شدی

ترسم که کودکان تو از غصه جان دهند

 

ای میر کاروان خبری هم ز ما بگیر

بنگر چه رنج ها که بر این کاروان دهند

 

ما را برند بر سر بازار روزها

شب ها به کنج خلوت زندان مکان دهند

 

بیم گنه مدار موید که روز حشر

بر دوستان فاطمه خط امان دهند

 سید رضا موید خراسانی

 

زآن طشت پر ز اشك خون در مقابلش // شهادت امام مجتبي(ع)

 

زآن طشت پر ز اشك خون در مقابلش

پيدا بود كه زهر چه كرده است با دلش

 

مظلوم چون على و به مظلوميش گواه

 آنخانه نبى كه بود در مقابلش

 

او حاصل نبوّت و بيداد دشمنان

 از آب شعله خيز، شرر زد به حاصلش

 

عمر حسن ز عمر على سخت تر گذشت

 تا آن كه مرگ آمد و حل كرد مشكلش

 

از ورطه اى كه بود كران تا كران ملال

 موجى زد و رساند، شهادت به ساحلش

 

هر مرد راست محرم دل همسرش، ولى

 غربت ببين كه همسر او گشته قاتلش

 

از زهر، پاره پاره و از صبر، ريزريز

 قرآن برگ شهادت بود دلش

 

چشمش به لطف اوست «مؤيّد» كه دم زند

 گاه از مصائب وى و گاه از فضايلش

سید رضا موید

 

مهرت به كاينات برابر نمى شود // شهادت امام مجتبي(ع)

 

  مهرت به كاينات برابر نمى شود

 داغى ز ماتم تو فزون تر نمى شود

 

از داغ جانگداز تو اى گوهر وجود

سنگ است هر دلى كه مكدّر نمى شود

 

ظلمى كه بر تو رفت ز بيداد اهل ظلم

 بر صفحه خيال مصوّر نمى شود

 

تنها جنازه تو شد آماج تير كين

يك ره شد اين جنايت و ديگر نمى شود

 

بى بهره از فروغ و لاى تو يا حسن

مشمول اين حديث پيمبر نمى شود

 

فرمود ديده اى كه كند گريه بر حسن

 آن ديده كور وارد محشر نمى شود

 

دارم اميد بوسه قبر تو در بقيع

 امّا چه مى توان كه ميسّر نمى شود

 

با اين ستم كه بر تو و بر مدفنت رسيد

 ويران چرا بناى ستمگر نمى شود

 

آن را چه دوستى است «مؤيّد» كه ديده اش

 از خون دل ز داغ حسن تر نمى شود

سید رضا موید

 

من كيستم گداي تو يا ثامن‌الحجج(ع) // نجوای رضوی

 

من كيستم گداي تو يا ثامن‌الحجج(ع)
 شرمنده عطاي تو يا ثامن‌الحجج(ع)


 از كار ما گره نگشايد كسي مگر
 دست گره گشاي تو يا ثامن‌الحجج(ع)

سید رضا موید