ناله ات در نفس باد، مکرّر گم شد // شهادت حضرت علي اصغر(ع)

ناله ات در نفس باد، مکرّر گم شد

گریه ی تو وسط خنده ی لشکر گم شد

 

سوره ای بود سپاهم که تلاوت کردم

آیه ای پشت سر آیه ی دیگر گم شد

 

ماند از سوره فقط آیه ی ((بسم الله)) اش

آه کوتاهترین آیه هم آخر گم شد

 

دور خوردی می شش ماهه من دست به دست

دست من تا که رسیدی می و ساغر گم شد

 

دست من منبر فریاد غم انگیزت بود

آه! یکمرتبه در خون تو منبر گم شد

 

قدمی سوی سپاه و قدمی سمت حرم

از خجالت پدر پیر تو سردرگم شد

 

کاش اجزای تو در قبر تو کامل باشند

گرچه گویند که در عصر دهم سر گم شد...

سید محمد مهدی شفیعی

این باغچه را خزان نخواهد فهمید//جهان اسلام

به خواهرم آیات :


1

این باغچه را خزان نخواهد فهمید

صد جنگل بیکران نخواهد فهمید

افسوس که مثل گریه ی اقیانوس

لبخند تو را جهان نخواهد فهمید!



2

اندوه بهار از دهنت می ریزد

از شیوه ی سرخ سخنت می ریزد

آیات جهاد است که قطره قطره

بر دفترم از زخم تنت می ریزد!



3

همدست شدند و چاه را دزدیدند

این یوسف بی پناه را دزدیدند

شب بود و به خواب رفت این بار پلنگ

یک قافله گرگ ماه را دزدیدند!



4

مرثیه ی بی اجازه ای آورده ست

بر دوش خودش جنازه ای آورده ست

تو زنده ای و صدات در من جاریست

تاریخ دروغ تازه ای آورده ست...!

سید محمد مهدی شفیعی 

شاید ز بزم آینه ها دورمان کنی // مناجات با خدا

شاید ز بزم آینه ها دورمان کنی

تا در خمار فاصله مخمورمان کنی

 

یک چلّه جوشش است ز انگور تا شراب

ما غوره ایم و مست که انگورمان کنی

 

فریاد بعد مرگ به جایی نمیرسد

تا زنده ایم کاش که در گورمان کنی

 

در آتشیم از تب عشقت چه باک اگر

در آتش محاکمه محصورمان کنی

 

با آبروی ریخته باید چه کار کرد؟!

گیرم که از مواخذه معذورمان کنی

 

بی شک به دور از کرم توست، ماه من!

از چارده ستاره شبی دورمان کنی!

سید محمد مهدی شفیعی

 

وقتی که نشست ماه منشق بر نی // مرثيه حضرت سیدالشهدا (ع)

 

 

وقتی که نشست ماه منشق بر نی

شد سوره ی تکویر محقق بر نی

 

مصلوب ترین جلوه ی توحید سرود

شعری به بلندای اناالحق بر نی

سیدمحمد مهدی شفیعي