از ماه سراغ تو گرفتم كه كجايي// محرم مهدوی
از ماه سراغ تو گرفتم كه كجايي
چشمش پر اختر شد و گفتا كه سه جايي
يا بين بقيع خاك نشسته به هوايت
يا پشت سر قافله يا كرب و بلايي
چون حضرت سجاد روي ناقه نشسته ست
امشب به مدينه به گمانم كه نيايي
همگام قدمهاي پر از آبله هستي
همپاي يتيمان و رئوس الشهدايي
از لحظه آغاز سفر با غل و زنجير
از كنگره عرش بلند است صدايي
اين ناله زهراست كه مي گويد از آن شب
مادر به فداي تو كه سرگرم خدايي
اموال تو غارت شده ي هر دله دزدي
دور سر تو خنده هر بي سرو پايي
بي حاجت خود آمدم اي يوسف زهرا
من هيچ ، بميرم كه پر از مشغله هايي
من آمدم امشب به عزاي تو بگريم
چشمش پر اختر شد و گفتا كه سه جايي
يا بين بقيع خاك نشسته به هوايت
يا پشت سر قافله يا كرب و بلايي
چون حضرت سجاد روي ناقه نشسته ست
امشب به مدينه به گمانم كه نيايي
همگام قدمهاي پر از آبله هستي
همپاي يتيمان و رئوس الشهدايي
از لحظه آغاز سفر با غل و زنجير
از كنگره عرش بلند است صدايي
اين ناله زهراست كه مي گويد از آن شب
مادر به فداي تو كه سرگرم خدايي
اموال تو غارت شده ي هر دله دزدي
دور سر تو خنده هر بي سرو پايي
بي حاجت خود آمدم اي يوسف زهرا
من هيچ ، بميرم كه پر از مشغله هايي
من آمدم امشب به عزاي تو بگريم
اي صاحب عزا جان به فداي تو كجايي
محمود کریمی
+ نوشته شده در ساعت توسط دلتنگ نجف
|
باشد که شمیم یار باشد