هواي گرم چنان شعله مي‌كشد ز پگاه  //  مرثيه حضرت صديقه ي طاهره(س)

هواي گرم چنان شعله مي‌كشد ز پگاه
كه هر چه هست در عالم كشيده پاي ز راه

چنان هواي زمين گرم و آتش‌آلود است
كه دل طلب نكند غير آب را ز پگاه

به مثل ماهي بريان ميان تابه داغ
شدست چهره مه سرخ در ميان مياه

به گونه‌اي شده آتش اثر هواي زمين
كه شد ميان حياط حوض آب آتشگاه

به غايت آمده گرماي فصل آن نوعي
كه بر فروخت رخ هر چه را چو گونه كاه

مگو به آينه آب عكس مهر افتاد
كه آفتاب ز گرما به آب برده پناه

ز فرط گرمي عالم پناه امني نيست
مگر كه ظلّ تو اي جلوه‌اي ز روي تو ماه

به سايه تو اگر ره برد كسي ماند
وگرنه دست وي از زندگي شود كوتاه

به التفات تو گل مي‌دمد ز شاخه خشك
اگر چه خود نكند درك اين لطيفه گياه

چنان بلند مقامي كه در تمامي عمر
فتاده گاه نگاهت ز فرق چرخ كلاه

كرم ز خاك درت همچنان برد مايه
ندارد آنكه تو را دارد اضطراب گناه

كند به سايه لطف خدا كسي منزل
كه راه نيك تو پويد بدون هيچ اكراه

تمام مايه مهر اين طواف خانه توست
صفات توست كه شد مايه تجمل ماه

ستاده حاجر و مريم به خدمتت شب و روز
چنانكه نوح و مسيحا و خضر در درگاه

به پاس حرمت تو پس رود تف دوزخ
دمي كه بشنود آهنگ پاي تو از راه

گدايي در تو افتخار ملت ماست
تويي كه از كرمت بنده را دهي فر و جاه

الا كه ياس كمي از تو رنگ دارد و بو
الا كه ذكر تو ماند هماره در افواه

تو اي امين زمين، اي رسول را مادر
تو اي امان زمان، اي امير را همراه

تو مادر حسني، اي يگانه هستي
تويي محيط كرم، دختر رسول‌الله

زهي فروغ تو اي زهره سايه نظرت
زهي وجود تو اي همسر ولي الله

تو پاره‌اي ز رسولي، تمام عاطفه‌اي
تويي كه بشكني از يك نگاه قامت آه

اگرچه خلقت عالم به يمن خلقت توست
ولي بود به دل از ماتمت غمي جانكاه

سياه بود دل دشمنت وگرنه چسان
توان نمود به سيلي جمال ماه سياه

تمام هستي مولا، مرو ز دست علي!
از اينكه هست مكن غصه‌دارتر دل شاه

پس از تو سنگ صبوري براي حيدر نيست
مرو كه تا نبرد سر ميان حلقه چاه

چه كرد داغ تو با شير حق كه از آن پس
تمام عرصه دين گشت عرصه روباه

خريد لعنت دنيا براي خويش عدو
چنانكه آخرت خويش را نمود تباه

علي شناخته بود اين گروه ملحد را
كه خواندشان به صراحت رجال در اشباه

به انتقام تو مهدي قيام خواهد كرد
كشد و دمار ز خصمت به تيغ تيز و سپاه

عطا به «سائل» بيچاره كن برات بهشت
كه اين قصيده به حبّ‌اش هميشه هست گواه

به سان سرو، قد عمر حامي تو بلند
به سان صاعقه، عمر عدوي تو كوتاه

هماره با عدويت اسير قهر و غضب
هماره يار تو در اوج قدر و مسند و جاه

حسن واشقاني فراهاني

هر كجا مي‌نگرم پاي مصيبت باز است // اربعین

 

هر كجا مي‌نگرم پاي مصيبت باز است
هر چه دل با غم و اندوه و الم دمساز است

سينه‌ها از چه سبب بار دگر مي‌سوزد؟
اين چه سوزي است كه افتاده به هر آواز است؟

آن چه زينب به سر قبر برادر فرمود
پيش چشمان خرد، تا به ابد اعجاز است

اربعين راست چنان عمق عظيمي كه هنوز
قلمش قاصر از درك و سپس ابراز است

اربعين شانه بر زلف مصيبت‌ها نيست
روز حقّي است كه در مرحله احراز است

روز تقدير ز آزادگي سرو سهي است
روز تكريم هُماهاي فرا پرواز است

آمد از شام، ظفر يافته بر خصم پليد
كارواني كه به حق در خور هر اعزاز است

«سائلا» ذاكري زينب كبري شأني است
كه در انواع شئون مرتبه‌اش ممتاز است

حسن واشقاني فراهاني «سائل»

هر كجا مي‌نگرم پاي مصيبت باز است // اربعین

 

هر كجا مي‌نگرم پاي مصيبت باز است
هر چه دل با غم و اندوه و الم دمساز است

سينه‌ها از چه سبب بار دگر مي‌سوزد؟
اين چه سوزي است كه افتاده به هر آواز است؟

آن چه زينب به سر قبر برادر فرمود
پيش چشمان خرد، تا به ابد اعجاز است

اربعين راست چنان عمق عظيمي كه هنوز
قلمش قاصر از درك و سپس ابراز است

اربعين شانه بر زلف مصيبت‌ها نيست
روز حقّي است كه در مرحله احراز است

روز تقدير ز آزادگي سرو سهي است
روز تكريم هُماهاي فرا پرواز است

آمد از شام، ظفر يافته بر خصم پليد
كارواني كه به حق در خور هر اعزاز است

«سائلا» ذاكري زينب كبري شأني است
كه در انواع شئون مرتبه‌اش ممتاز است

حسن واشقاني فراهاني «سائل»

اگر نبود كه تو مانده‌اي از آن گل‌ها // شهادت امام سجاد(ع)

 

اگر نبود كه تو مانده‌اي از آن گل‌ها

اگر نبود كه دارند ريشه سنبل‌ها

 

تمام هستي عشق از كف بشر مي‌رفت

به زير سلسله‌ها، تازيانه‌ها، غُل‌ها

 

تو از كدام تباري كه هر چه آينه است

ترانه‌خوان تو گشته است مثل بلبل‌ها

 

نديده ديده كه خورشيد را به بند كشند

اَلا كه بر تو بود ديده‌ها، توسل‌ها

 

فداي جان تو جان جهانيان كه ز توست

لطيف و ناب‌ترين نغمه‌ها، تغزل‌ها

 

تويي كه از تو مكرّر رسد به دشمن و دوست

هزار گونه ز جان و ز دل، تفضّل‌ها

 

تويي مسبّب اين اوج عزّ و بيداري

به روز واقعه كردي ز بس تأمل‌ها

 

كلام داغ تو در شام و كوفه آتش زد

به جان زخمي آن كاغذين تجمل‌ها

 

صحيفه‌ات شده آيينه صحيفه حق

همان صحيفه كه شد منشاء تحوّل‌ها

 

صحيفه درك نشد در ميان ما «سائل»

خدا كند كه ببخشند اين تعلّل‌ها


حسن واشقانی