با آمدنت صحن زمین حرمت یافت * مولودي حضرت امیر(ع) - مدح حضرت امير(ع)---------------------

با آمدنت صحن زمین حرمت یافت

خورشید به دیدار جمال تو شتافت

مشتاق تو بود آنقدر دنیا که

در باز نشد، سینه ی دیوار شکافت

**

آمد که دهد به ماه و خورشید پناه

روشن شد از آیینه ی چشمانش ماه

دیوار شکست و عشق عالم آمد

در حلقه ای از نور و فرشته از راه

**

سرچشمه روشن جلال و جبروت

حیران کرامات نگاهت لاهوت

ای کاش که قسمت دل ما می شد

دریای کرم، قطره ای از آب وضوت

**

ما تشنه آفتاب چشمان توایم

محتاج تو و تکه ای از نان توایم

ای حضرت محراب، رجب تا رمضان

بالله قسم سه ماه مهمان توایم

**

تا در تن شعرهایمان، جان باقیست

تا خانه کعبه هست و ایمان باقیست

وقف تو تمام بیت ها، مصرع ها

تا جان به تن قافیه هامان باقیست

**

با آمدنت باب ولایت وا شد

توحید میان چشمهایت جا شد

تفسیر فقط ذیل نگاه تو رواست

قرآن بدون تو کجا معنا شد؟

**

امواج در اندیشه ی دریا شدنیم

در حسرت از نور سراپا شدنیم

چشمان امیدوار ما را بنگر

درخواست در امید امضا شدنیم

**

اثبات ولایت علی آسان است

چون شاهد ادعای ما قرآن است

در اصل طواف بی تولای علی

گردیدن دور پیکری بی جان است

**

بر حُسن تو دیده را گشودند همه

وقتی که تو بودی و نبودند همه

اینکه هدف از مدینه و مکه تویی

شعریست که شاعران سرودند همه

 

حامد اهور

از ابتدا که عالم امکان درست شد * مدح حضرت امير(ع) - مولودي حضرت امیر(ع) ------------

 

از ابتدا که عالم امکان درست شد

لوح و قلم، ستاره و کیهان درست شد

 

غیر از خدا، علی و پیمبر کسی نبود

از نور مرتضی گلِ انسان درست شد

 

وحی از خدا به حضرت ختم الرُسل رسید

دائم علی نوشت و قرآن درست شد

 

اصلاً تمام دین ز علی گفتن است و بس

محض ولای اوست مسلمان درست شد

 

او اولین کسی است که "أشهد" سروده است

این جا به بعد بود که ایمان درست شد

 

جمعی محب و عاشق حیدر به دور هم

گرد آمدند و ملت  ایران درست شد

 

ایرانیم و شیعه ی حیدر، هزار شکر

عمرم شده است بیمه ی حیدر، هزار شکر

 

شکر خدا که این دل من هم شکار شد

آن قدر از شراب علی زد، خمار شد

 

مست علی و مات جمال خدایی اش

عشقش هبوط کرد و زمین بی قرار شد

 

این شیر شرزه کیست که مستانه می رسد؟

ارباب عالم است، به دُل دُل سوار شد

 

از راه می رسد که قیامت به پا کند

او یک نگاه کرد و جهان تار و مار شد

 

تیغ دو دم به دست علی چرخ می زند

بیچاره آن کسی که به تیغش دچار شد

 

یک مدعی پرید و ز خندق عبور کرد

تا خواست حرکتی بکند خوار و زار شد

 

همسایه ی خداست علی پس عجیب نیست

دیوار کعبه جامه دران "مَستِ جار"  شد

 

این کار حیدر است که در لیلة المبیت

خفتن میان حادثه را عهده دار شد

 

آقا شدن فقط و فقط کار حیدر است

شیعه تمام عمر بدهکار حیدر است

 

شکر خدا ولایت حیدر به ما رسید

توفیق عشق آل پیمبر به ما رسید

 

روزی که روزیِ همه تقسیم کرده اند

گنج گدایی از درِ این در به ما رسید

 

وقتی خدا به بنده ی خود کار می سپرد

اربابی از شما شد و نوکر به ما رسید

 

ما که برای عشق لیاقت نداشتیم

این ها هم از عنایت مادر به ما رسید

 

"زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم"

از یمن اوست این همه گوهر به ما رسید

 

از ماجرای شام و مدینه... ولایتت

با خطبه های همسر و دختر به ما رسید

 

گر کربلا نبود علی هم نداشتیم

عشق "علی" ز روضه ی "اکبر" به ما رسید

 

روضه نخوانده شعر پر از شور و شین شد

بی اختیار قافیه ام یا حسین شد

 

شکر خدا به دام شما دل اسیر شد

تا نوکر سرای شما شد امیر شد

 

زینب، حسن، حسین و کلثوم و مرتضی

هر یک شبیه فاطمه خیر کثیر شد

 

هر کس گدای خوان شما شد بزرگ شد

هرکس نشد ذلیل و زبون و حقیر شد

 

باید حسین حسین کنید ای ملائکه

فطرس حسین گفت و پرید و سفیر شد

 

بی تو خزان تمام دلم را گرفته بود

با نامتان هوا چقدر دل پذیر شد

 

ای کاش حرف پشت سرم اینچنین شود

این هم جوان سینه زنی بود و پیر شد...

 

داوود رحیمی

به اوج می برد امشب مرا هوای شما // مولودي حضرت امیر(ع)

 

به اوج می برد امشب مرا هوای شما

که عشق را بنویسم، فقط برای شما

 

نگاه می کنم اینجا به رد پای شما

ومی رسم به خدا ، تاخدا ،... خدای شما

 

که آفرید شما را زمین هوایی شد

وکعبه  کعبه شد و خانه ای خدایی شد

 

و بال هور وملک فرش این قدم ها شد

زمین برای حضور تو در تمنا شد

 

زاشک شوق ملائک ستاره پیدا شد

وعشق بر تن هفت آسمان هویدا شد

 

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا

تو دستگیر کلیمی ، تو دستگیر عصا

 

شکوه عدل شمارا عقیل می داند

نگاه بت شکنت را خلیل می داند

 

شکاف کعبه شما را دلیل می داند

وشأن وصف تورا جبرئیل میداند

 

که از زبان خدا بر تو آفرین میگفت

وبا صدای بلند خودش چنین میگفت:

 

رقم زده است خدا عشق را به نام علی

 فلک نشسته به حسرت برای گام علی

 

ملک نشسته دوزانو به احترام علی

((علی امام من است و منم غلام علی))

 

به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسم داشت

وبا صدای شما با نبی تکلم داشت

 

کرامتی که تو داری الی الابد باشد

همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد

 

شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد

گواه من سر عمربن عبدود باشد

 

شمار فضل شمارا ،خدا فقط داند

نشانه های خدا را ،خدا فقط داند

مجید تال

 

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد // مولودي حضرت امیر(ع)

 

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد

شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

 

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست

واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

 

من که حیران تو حیران توام می دانم

نه فقط من که در این دایره سرگردانم

 

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد

شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

 

کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است

راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

 

کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست

«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

 

کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید

خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

 

کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت

قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

 

«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

 

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

 

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

 

 

    می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت

ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

 

نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد

سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-

 

زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند

لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

 

دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی

رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

 

وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی

وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی

 

در هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زد

نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

 

بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار

پا در این دایره بگذار عدم را بردار

 

بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی

یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

 

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

 

روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

سید حمیدرضا برقعی

 

با آمدنت صحن زمین حرمت یافت // مولودي حضرت امیر(ع)

 

با آمدنت صحن زمین حرمت یافت

خورشید به دیدار جمال تو شتافت

 

مشتاق تو بود آنقدر دنیا که

در باز نشد، سینه ی دیوار شکافت

***

آمد که دهد به ماه و خورشید پناه

روشن شد از آیینه ی چشمانش ماه

 

دیوار شکست و عشق عالم آمد

در حلقه ای از نور و فرشته از راه

***

سرچشمه روشن جلال و جبروت

حیران کرامات نگاهت لاهوت

 

ای کاش که قسمت دل ما می شد

دریای کرم، قطره ای از آب وضوت

***

ما تشنه آفتاب چشمان توایم

محتاج تو و تکه ای از نان توایم

 

ای حضرت محراب، رجب تا رمضان

بالله قسم سه ماه مهمان توایم

***

تا در تن شعرهایمان، جان باقیست

تا خانه کعبه هست و ایمان باقیست

 

وقف تو تمام بیت ها، مصرع ها

تا جان به تن قافیه هامان باقیست

***

با آمدنت باب ولایت وا شد

توحید میان چشمهایت جا شد

 

تفسیر فقط ذیل نگاه تو رواست

قرآن بدون تو کجا معنا شد؟

***

امواج در اندیشه ی دریا شدنیم

در حسرت از نور سراپا شدنیم

 

چشمان امیدوار ما را بنگر

درخواست در امید امضا شدنیم

***

اثبات ولایت علی آسان است

چون شاهد ادعای ما قرآن است

 

در اصل طواف بی تولای علی

گردیدن دور پیکری بی جان است

***

بر حُسن تو دیده را گشودند همه

وقتی که تو بودی و نبودند همه

 

اینکه هدف از مدینه و مکه تویی

شعریست که شاعران سرودند همه

 

یاعلی مدد

حامد اهور