چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد // عرفانی
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد
●
پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد
●
من از آن یکی گزیدم که بجز یکی ندیدم
که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد
●
عجب از حبیبم آید که ملول می نماید
نکند که از رقیبان سخنی شنیده باشد
●
اگر از کسی رسیده است به ما بدی بماند
به کسی مباد از ما که بدی رسیده باشد
صادق سرمد
+ نوشته شده در ساعت توسط دلتنگ نجف
|
باشد که شمیم یار باشد