اي كرب و بلا منزل جانان من ستي
يعني تو مقام شه گل پيرهن ستي

خود گلشن طاهايي و باغ دل زهرا
كاينان چمن اندر چمن از ياسمن استي

زان پيكر زيبا كه به خاك تو عجين شد
تا چشم كند كار پر از نسترن استي

صد طعنه زند خاك تو بر حُقه ياقوت
پرخون بس اندر تو زدُرج دهن استي

گلزار و چمن را نشنيدنم غم اندوز
چون است كه خود گلشن و بيت‌الحزن استي؟

اي كرب و بلا اين چه جلال است كه نامت
با نام حسين در همه جا مقترن استي

از تو خم اندر خُم دل‌هاي شكسته
كاندر تونهال است شكن در شكن استي

از نافه مشكين غزالان حجازي
خود عبرت تاتار و خطار و خُتن استي

خون جگر و پاره دل بس به تو آلود
خاك و گل تو رشگ عقيق يمن استي

هفتاد دو تن در تو همه سيم تنانند
بر هر يك از ايشان نگرم بي‌كفن استي

بهر جگر تشنه لبان تا به قيامت
هر صبح و نسيم سحري باد زن استي

شور دگرت باز بسر هست وفايي
اين باده كه خوردي مگر از قعر ون استي

گر شور حسين بر سر تو نيست پس از چيست
اين شهد كه امروز تو را در سخن استي

 

فتح‏اللَّه وفايي شوشتري