اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت//ورود کاروان سيدالشهدا(ع) به كربلا
اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت
دلشوره ای عجیب وجود مرا فرا گرفت
حس غم جدایی این دشت لاله خیز
بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت
فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین
آیات غربت تو دلم را فرا گرفت
تنها دلیل بودن من سایه سرم
زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت
حتی مدینه این همه زجرم نداده بود
یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت
وای از دل رباب که بیند به جای آب
تیر سه پر به حنجر شش ماهه جاگرفت
تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر
از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت
احسان محسنی فر
باشد که شمیم یار باشد