اینجایی که من نشسته ام میانمار نیست * ----------------

اینجایی که من نشسته ام میانمار نیست

کرج است

آسمان هم آبی ست

ولی دلم سخت طوفانی و سرخ است

بوی سوختن می آید انگار

از حوالی دلی که هم پای قلم‌اش آتش گرفته و می‌سوزد و می‌نویسد!

هم پای تویی که بی گناه سوزانده شدی

در قتلگاهی که تا بد بوی آتش می‌دهد

تو سوزانده شدی

تنها به جرم اینکه مسلمان بودی

و تنها بودی

و چه تنهاست ... مسلمان

سوزانده شدی

و قبل سوختن‌ات

من به چشم خود دیدم 

که فخلع نعلیک کرده بودی

در آن وادی سوزان 

که طوی جانت شد و

گلستان ایمانت 

سوزانده شدی

به دست رقصندگان بی غیرتی که 

شمشیرشان را

برای وجود بی پناه  تو تیز می‌کنند

و به دور سر پیرزنی لاری می چرخانند 

که صفیر پیک بدستان بی آبروی واشنگتن است

و من دیگر 

حالم بهم می‌خورد

از بوی عود هر بودایی 

اینجایی که من نشسته‌ام

میانمار نیست

و می‌شنوم صدای تو را

که  تا همیشه تاریخ

در میان آتش و دود

فریاد می‌زنی 

به کدامین گناه سوزانده شدم؟

مریم توفیقی

بیا دلم که همینک به مشهدت ببرم // مرثيه حضرت انيس النفوس(ع)

 

بیا دلم که همینک به مشهدت ببرم

به شهر حضرت نور و به مقصدت ببرم

 

دلت هوای حرم دارد و پریشان است

و قول می دهمت تا به مرقدت ببرم

 

میان صحن مبادا که بی قرار شوی

کبوترم تو بیا تا به گنبدت ببرم

 

به روضه هم نرسیده کمی نماز بخوان

که خوب نیست تو را با دل بدت ببرم

 

به چشم تیره و تارت نگاه جایز نیست

به چشم سرمه بکش تا به سرمدت ببرم

 

شبیه تر به خود مصطفی همین آقاست

تو کفش کن که تو را من به احمدت ببرم

 

شب شهادت مولا، رضا شده معبود

تو عبد شو دل من تا به معبدت ببرم

مریم توفیقی

 

آفتاب غیرتش نور هر دو عین من // مرثيه حضرت سیدالشهدا (ع)


آفتاب غیرتش نور هر دو عین من

رد سرخ خون او راز شور و شِین من

 

شهد عاشقی به لب عازم نبرد شد

موج خیز خشم بود شمس مشرقین من

 

سرفراز و یکه تاز در حصار اَشقیا

حنجره به نیزه شد نیزه شد به عین من

 

ذوالجناح ، بی سوار، اهل خیمه ، بی قرار

شعله میکشد زبان بین خیمه بین من

 

علقمه به خون نشست ، داغدار و سوگوار

هفت آسمان گریست، بر غم حسین من

 

آسمان کبود شرم، نیزه روسیاه شد

تا ابد به نام عشق ، جاودان ، حسین من

مريم توفيقي


ببین آفاق گشته خسروانی // ازدواج حضرت امیر(ع) و حضرت صدیقه ی طاهره(س)


ببین آفاق گشته خسروانی

به شور و شوق و قلبی لامکانی


گشوده هفت آسمان درهای رضوان
ملائک نغمه خوان در شادمانی


نوای شادی و بانگ سرور است
به گوش ساکنان جنتانی


سحاب و هور و سدره در خروش اند
بسان مقریان آسمانی


محمد سرور و سالار جنت
شده مسحور اسرار نهانی


و امشب قطره قطره عشق بارد
به روی این دو زوج شایگانی


ز وصف واصفین بیرون که امشب
شده هفت آسمان لعل رمانی


به یمن اول ذی الحجه گویم
توکلت علی رب الامانی

مریم توفیقی

قطار اول و پایان دل بریدن بود // کبوتر دل // مشهد الرضا(ع)

قطار اول و پایان دل بریدن بود

به سمت نور دویدن و آرمیدن بود

 

و اشک های نیاز و تکان تکان دلم

به معنی هیجانِ به تو رسیدن بود

 

کبوترانه دلم قصه ی تو را می خواند

تمام ترس کبوتر ،تو را ندیدن بود

 

مسافت و ضربانِ حریم دل به حرم

شبیه دوری آهو و میل ماندن  بود 

 

تمام آرزوی دل برای یک لحظه

صدای ساعتِ صحنِ تو را شنیدن بود 

 

به روی ریل ،قطارِ دلم غزل می خواند

در التهابِ در حرمِ مهرِ تو تنیدن بود 

 

به بی قراری قلبِ کبوترم سوگند

تمام دغدغه ام سوی تو پریدن بود 

***

قطار خاطره هایم به مقصدش نرسید

و آهویی که در اندیشه ی رمیدن بود

 

صدای سوت قطار آمد و گشودم چشم

قطار اول و پایان دل بریدن بود

مريم توفيقي

لغات پر زده ي دل به لب سرود شدند // گل همیشه بهار// نوروز مهدوی


لغات پر زده ي دل به لب سرود شدند
و شاه بيت غزلهاي هرچه بود شدند


بهار در پس پنهان برگ مي چرخيد
اگرچه ثانيه ها از تپش كبود شدند


به پاي بوسي چشمان روشن باران
تمام چلچله ها رهسپار رود شدند


سوار شانه ي گلها رميده و بي تاب
سپيد جامه تنان زمين خمود شدند


حوالي همه احوال عشق پاشي شد
به يمن آمدنت دارها درود شدند


و مرغ هاي پريشان قالي دل من
شميم خواه نگاهت به تار و پود شدند


رسيد مژده كه آمد گل هميشه بهار
ستارگان نگاهم به جان سجود شدند

مریم توفیقي

 

باز غزال  غزلم  گم شده // نجوای معصومه ای

 

باز غزال  غزلم  گم شده

گمشده ی خانه ی  خانم شده

 

باز هوای غزل شعر من

دلزده از زمزمه ی خم شده

 

ای حرم ات همدم بی تاب ها

مرغ دلم در پی تو گم شده

 

چند نفر مانده به دادم رسی ؟

زخم دلم رتبه ی چندم شده ؟

 

بال و پرم ، بال و پرم باز کن

ساقی می ، رانده ی مردم شده

 

بانوی اکرام پناهم بده

قمری دل غرق تلاطم شده

 

عمه ی سادات غزال دلم

زائر هر روز و شب قم شده

مریم توفیقی

 

سلام ای بال و پر ، ای ضامن قلب پرستوها // میلاد امام رضا(ع)

 

سلام ای بال و پر ، ای ضامن قلب پرستوها

تو ای مأوای قلب و مقتدای  بچه آهوها

 

دوای درد هر دلداده ی گم کرده صاحب

انیس و مونس غمگین ترین بغض دعا گوها

 

تو هشتم عشقی و آئینه ی مهر و بهارانی

معطر تر ز هر چه مریم و هر آنچه شب بوها

 

رواقت نور چشم و گنبدت منشور ایمانم

تو ای شاه خراسان شاهد اندوه غم گوها

 

همان نامت کفایت می کند غوغای قلبم را

تو هم نسل بهاران ، دل نوازان  و هیاهوها

 

شب میلاد تو جشن دل غم بار من باشد

سلام ات می کنم  پشت و پناه بچه آهوها

...

مریم توفیقی

قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب // شام غریبان

 

قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب
نشسته بر جبین دل غم کرب و بلا امشب


ابوفاضل بدون دست و اصغر تشنه لب بی جان
فرات از شرم می نالد ز دردی بی شفا امشب


شده هفت آسمان دلخون و مغموم از غم مولا
گرفته زانوی غم آسمان بی نوا امشب


به تن پوشیده رخت ماتم و اندوه عرش و فرش
ز پشت ابر پنهان گشته ماه بی صدا امشب


به روی دشت می بارد زلال اشک خون اش را
ز هر خون لاله می روید به دشت نینوا امشب


سری بر نیزه همچون چشمه ی خورشید می تابد
زنی پیوسته می خواند نوای یا اخا امشب


تجلی گاه صبر و استقامت دختر  زهرا
نماز صبر می خواند به خاک کربلا امشب


زمان چشمان خیس اش را به سرخی زمین دوزد
زمان تار و زمین شرمنده ی روی خدا امشب

 

مریم توفیقی