گنبدت ازهر کجای شهر سوسو می کند × نجواي رضوي

گنبدت ازهر کجای شهر سوسو می کند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب

صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه  ُهر شب کنج بست" شیخ حر عاملی"

یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو

کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند

باد ، هم مثل نگهبان درت..بدو ورود

غصه را از شانه های خسته ، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم ..این عطر را بو می کند

.

.

...خادمی می گفت که ..آقا به وقت بدرقه

دست زائر را پر از گلهای شب بو می کند

مریم سقلاطونی

اینها که ایستاده اند در وال استریت  * --------------

اینها که ایستاده اند در وال استریت
و داد می زنند 99 درصد ما

اینها هم از سپاه قدس اند؟!

یازده سپتامبر هم لابد
کار سپاه قدس بود!
و کسری بودجه امریکا

سقوط ارزش آقای اوباما...
حتّی گرسنگی سومالی
سقوط بورس لندن
کوررنگی سازمان ملل
و سونامی هایی که در راه اند...
تمام شان کار سپاه قدس است!
دمپایی یی که رد شد روزی

از کنار گوش آقای بوش
کار سپاه قدس بود!
و مردمی که می جنگند در لیبی
تمام شان عضو سپاه قدس اند!
جوانان میدان التحریر
زنان بحرینی

که خواب شاه عربستان را آشفته کرده اند
یک شعبه از سپاه قدس اند

اسناد ویکی لیکس

ترور مالکم ایکس هم لابد کار سپاه قدس بود


با این همه
عالی جناب اوباما!
حکایتی ست که می گوید

هیچ شیری
موش مرده نمی گیرد
لااقل می گفتی گاوی،
بوفالویی
پرزیدنت صهیونیستی...
شما که در هالیوودتان
گنجشک را با هواپیما عوض می کنید
آدمها را با روبات
غول هایی می سازید
که هرچه تیر می خورند نمی میرند
شما که می توانید از یک موش مرده
یک شیّاد بسازید
و هر لحظه از دوربین هایتان

یک فاحشه بیرون بیاورید

می توانید از ترکیب کوکائین و کوکاکولا

جاسوس بسازید

اماّ

ما هم بیکار نبودیم
گیرم به طنز در نطنز
یا به جد در نجد
عشق را غنی سازی کردیم با عقل
پیوند زدیم شعر را با فریاد

عالی جناب اوباما !

با همان دماغ پینوکیویی ات
از زیر دشداشه ی شیخ نفت
بیرون بیا لطفا ...
حالا نوبت توست
یا حبیبی...
تکان نخور که منفجر خواهی شد
در زیر کلاه کوچک شیمون پرز!
- انفجار پشت انفجار-
تکان نخور آقای پرز!
که متّصل شده با فیبر نوری
به دمت

بچه های سرراهی بالاترین...

و متصل شده اند به تو
جرسی ها و چرسی ها
با تمام تخس هایی

که پستان مادرشان را گاز گرفته اند

که متصل شده اند به تو جیرجیرک ها و قورباغه ها

و متصل شده است به تو خبرگزاری بی بی سی
با تمام نوه ها و نتیجه هایش
تکان نخورید!
تمام تان در محاصره ی سپاه قدس اید!
لبخند بزنید
قطعنامه صادر کنید
و شکلک در بیاورید
شما در مقابل دوربین مخفی مردم قرار دارید...

                                   ۲۳ مهرماه ۱۳۹۰

علیرضا قزوه

ای نسیم پر از عطر هندوها، هیچ از روح معبد خبر داری؟ ×  نجواي رضوي- مولودي حضرت انيس النفوس(ع)

 

ای نسیم پر از عطر هندوها، هیچ از روح معبد خبر داری؟

هیچ از آغاز و مبدأ نمی‌پرسی، هیچ از انجام و مقصد خبر داری؟

هیچ می‌پرسی آن سوی دریاها، مردمانی غریب‌اند، تنهایند

از غم بی‌شماران نمی‌پرسی؟ هیچ از درد بی‌حد خبر داری؟

ای نسیمی که در کوچه‌های هند، شاهد رام رامی و آرامی

از مدینه که می‌آمدی این سو از مقام محمّد خبر داری؟

بوی ذی‌القعده پیچیده بود آنجا اول ماه ذی قعده قم بودی

زائران حرم از چه می‌گفتند؟ لابد از دور مرقد خبر داری!

لابد از آسمان دیده‌ای آنجا نورباران فوج کبوترهاست

هیچ پرسیدی آنجا چه جایی بود؟ هیچ از آن رفت‌و‌آمد خبر داری؟

ای نسیمی که در کوچه دهلی بوی عود و حنا می‌دهد جانت

از نشابور آیا گذر کردی؟ از سناباد و مشهد خبر داری؟

شوق پابوس صحن تو را دارم، بانگ نقاره پیچیده در جانم

پشت سر آن همه غم نمی‌دانم، پیش رو این همه سد خبر داری؟

طوطی هند بودن نمی‌خواهم من کبوتر… نه، آهوی دلتنگم

تو دلت سوز دارد خبر دارم، من دلم درد دارد خبر داری!

علیرضا قزوه

کاش من هم به لطف مذهب نور * مرثیه امام صادق (ع) ------------------

کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می رفتم
کاش مانند یار صادقتان
بی امان در تنور می رفتم

 

علم عالم در اختیار شماست
جبر در این مسیر حیران است
چشم هایت طبیب و بیمارش
یک جهان جابر بن حیان است

 

روز و شب را رقم بزن آخر
ماه و خورشید در مُرکّب توست
ملک لا هوت را مراد تویی
آسمان ها مرید مذهب توست

 

قصه تکرار می شود یعنی
باز هم در مدینه عاشق نیست
کوچه در کوچه شهر را گشتم
هیجکس با امام ، صادق نیست

***

خواب دیدم که پشت پنجره ها
روبروی بقیع گریانم
پابه پای کبوتران حرم
در پی آن مزار پنهانم

 

گریه در گریه با خودم گفتم
جان افلاک پشت پنجره هاست
آی مردم ! تمام هستی ما
در همین خاک پشت پنجره هاست


سید حمید رضا برقعی

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد * مرثیه امام صادق (ع)

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد

جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود

باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود

بر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشت

محنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشت

آن امامى که لواى شرف افراخته بود

زهر منصور به جانش شرر انداخته بود

آه از آن روز که بگرفت زطاغوت زمان

آتش از چار طرف خانه او را به میان

وندرآن خرمن آتش، ولى رب جلیل

راه مى رفته و می گفت منم پور خلیل

شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد

یاد آتش زدن خانه زهرا مى کرد

آنکه هم ظاهر و هم باطن ما مى داند

با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

چارمین قبله عشق است به دامان بقیع

رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع

سید رضا مؤید