عيد جديدي آمد و آغاز سالي‌ست* نوروز مهدوی

عيد جديدي آمد و آغاز سالي‌ست

آقاي من! اين بار هم جاي تو خالي‌ست

 

وقتي که لب مي‌خندد و دل غرق آه است

يعني که بي تو عيدهاي ما خيالي‌ست

 

ما غائبيم از محضرت که روسياهيم

آثار با خورشيد پيوستن زلالي‌ست

 

ـ در حلقه‌ي زلفت گرفتارم ـ دروغ است

هر چه که مي‌بينم گرفتاري مالي‌ست

 

چشمان تو از غصه هاي ما پر از اشک

اوقات ما از ياد تو اما چه خالي‌ست!

 

ماه رُخت را در شب گيسو مپوشان

در شام هجران بي‌گمان صبح وصالي‌ست

 

دل هاي بيدار و ... جهاني چشم در راه

در انتظارت جمعه هاي ما سؤالي‌ست

 

بحرين و غزّه لاله لاله، ندبه خوانند

دنيا اسير دست قومي لا ابالي‌ست

 

پايان کار ظالمان با ذوالفقار است

برگرد با تو شوکت مولي الموالي‌ست


یوسف رحیمی

دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم // عرفانی

 

دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم

به دريا مى زدم در باد و آتش خانه مى کردم

 

چه مى شد آه اى موساى من، من هم شبان بودم

تمام روز و شب، زلف خدا را شانه مى کردم

 

نه از ترس خدا، از ترس اين مردم به محرابم

اگر مى شد همه محراب را ميخانه مى کردم

 

اگر مى شد به افسانه شبى رنگ حقيقت زد

حقيقت را اگر مى شد شبى افسانه مى کردم

 

چه مستى ها که هر شب در سر شوريده مى افتاد

چه بازى ها که هر شب با دل ديوانه مى کردم

 

يقين دارم سرانجام من از اين خوبتر مى شد

اگر از مرگ هم چون زندگى پروا نمى کردم

 

سرم را مثل سيبى سرخ، صبحى چيده بودم کاش

دلم را چون انارى کاش يک شب دانه مى کردم

علي رضا قزوه

 

خالق ما که حکیم است، چرا ناشکری؟! // پندیات /////////////////

 

خالق ما که حکیم است، چرا ناشکری؟!

صاحبِ خانِ نعیم است، چرا ناشکری؟!

 

صانع عالَم وآدم کَرَمَش بی حدّ است ،

رازِقِ رِزقِ عظیم است، چرا ناشکری؟!

 

قطره هستی اگر اندر دلِ دریا پنهان ،

واسِعَش بحرِ کریم است، چرا ناشکری؟!

 

رازِ پنهانِ دلِ خویش کجا خواهی بُرد ،

ساتِرِعیبِ ندیم است چرا ناشکری؟!

 

درگهِ خالق ما درگهِ نومیدی نیست ،

او که غفّار و حلیم است، چرا ناشکری؟!

رضا مهدوي

 

نگاه و گوشه ی چشمی به این گدا کافیست // كربلا////////////////

 

نگاه و گوشه ی چشمی به این گدا کافیست

-تو را به جان رقیه٬همین مرا کافیست-

 

خدا کند که نگاهی کنی٬ زمین خوردم!

که بر به خاک غم افتاده ای نگا(ه)کافیست

 

دلم که دست خودش نیست٬ گاه می شکند

در این میانه فقط نامی از شما کافیست...

 

برای راحتی از آتش جهنم هم

دو قطره اشک فقط پای روضه ها کافیست

 

تویی حسین! شروع تمام عاشقی ام

برای عشق٬حسینیه ی عزا کافیست

 

همه حوائج من بسته بر اشاره ی توست

همه حوائج من هیچ٬ "کربلا" کافیست

 

تمام حاجت من دیدن ضریحت بود

چقدر فاصله افتاد بین ما...کافیست!

یحیی نژادسلامتی