در این کویر ،بارش نم نم غنیمت است // محرم
در این کویر ،بارش نم نم غنیمت است
یک قطره آب اگر برسد هم غنیمت است
در حسرت نگاه عطشناک تو هنوز ...
بغض شکسته ، سینه ي پر غم غنیمت است
هم آفتاب ِتشنه و هم خیمه های داغ
برگونه های سوخته شبنم غنیمت است
آبی برای رفع عطش نیست بعد از این
یک قطره اشکِ سرخ ِ محرم غنیمت است
از شش جهت به سینه تو زخم می زنند
اینجا که نیزه ها شده مرهم غنیمت است
وقتی که تیغ بر تن تو تشنه می شود
زیر زبان چشیدن خاتم غنیمت است
بر سینه ات نشست کسی ....ها...نفس ...نفس
وقتی که بازدم نرسد ...دَم غنیمت است
«مجلس تمام گشت و به آخر رسید کار»
حالا بیا که مجلس ماتم غنیمت است
حامد حجتي
+ نوشته شده در ساعت توسط دلتنگ نجف
|