قلبت برای حضرت حق،عشق می سرود // نجوای حسینی////////////////
قلبت برای حضرت حق،عشق می سرود
کرب و بلا و کوفه و دعوت،بهانه بود
هفتاد دو ستاره رسیدند تا به صبح
اما شهید نور تو گشتند زین شهود
آن سوی دشت حادثه ماهی ز دست رفت
چشم ستم ز بعد وی آسوده شد، غنود(۱)
تنها شدی و نوبت سلطان فرا رسید
آری نبی عشق به معراج پرگشود
از دست انبیا به زمین خونتان نریخت
هر قطره را برای شفاعت کسی ربود
از دود خیمه ها نه،که از آه اهل بیت
شد آسمان آبی دنیا ز غم کبود
بادی بنفش و سرخ برآمد ز قتله گاه
آری بنفشه ای لب خود را به لاله سود
ای سربلند اوج قیامت به نیزه بود
کاکنون به خاک پاک تو عالم برد سجود
هر لحظه داغ دیدی و مشتاق تر شدی
چون لاله ،داغ بر تو و زیباییت فزود
هرچند اهل مکتب تفکیکم،این تویی
تنها دلیل مستند وحدت وجود...
کاری که کرده ای به صف کربلای عشق
ای از خدا،شبیه خدا بی نظیر بود
ای تشنه تر به ذات خداوند تا به آب
تنها به جام جان تو این،راست می نمود
بعد از تو حسرت لبتان ماند بر لبش
دیوانه گشت و کف به لب آورد و سوخت رود
در این قمار چون تو کسی پاک باز نیست
ای داده هرچه را،همه را،در ره ودود
عشقت نماد حق شد و خونت نمود عشق
ای از نماد برتر و ای برترین نمود
اینک بهشت در گرو حب و بغض توست
نفرین به دشمنان تو،از ما تو را درود
1-امام در کنار جسم در خون تپیده ی حضرت ابو فاضل فرمودند:زین پس آسوده می خوابند چشم هایی که از بیم وجود تو خواب نداشتند
سید محمد مجید موسوی گرمارودی
باشد که شمیم یار باشد