وقتی تمام لشگریان هار میشوند // حضرت عبدالله ابن الحسن(ع)
وقتی تمام لشگریان هار میشوند
دور و بر عمو همه خونخوار میشوند
امثال شمر و حرمله بیکار میشوند
از نو دوباره وارد پیکار میشوند
@
باید برای شاه غریبم سپر شوم
باید که آماده ی رفع خطر شوم
@
ای وای از آن اراذل بی چشم و روی پست
ای وای از آن که راه ورا سوی خیمه بست
ای وای از آن سه شعبه که بر سینه اش نشست
ای وای ز پاره سنگ که رسید وسرش شکست
@
ای وای زخون ، خون خدایی که سکه شد
عمه ببین عموی گلم تکه تکه شد
@
سوگند میدمت که رهایم کن عمه جان
سوگند میدمت که فدایم کن عمه جان
نذر امیر کرببلایم کن عمه جان
آخر شهید خون خدایم کن عمه جان
@
دشمن شکسته است سرش را، سرم فداش
هستی من بود... پدر و مادرم فداش
@
دنبال من نیا به سرت سنگ میزنند
کفتارها به معجرتان چنگ میزنند
باتیر وتیغ و نیزه نماهنگ میزنند
این ها یکی شدند و هماهنگ میزنند
@
من میروم فدایی آقای خود شوم
نه ، میروم فدایی بابای خود شوم
@
گودال میروم سپر حنجرش شوم
گودال میروم که فدای سرش شوم
مانده ست بی زره ، زره پیکرش شوم
یا نه فقط دست به کمک مادرش شوم
@
وقتش رسیده در بغلش دست و پا زنم
وقتش رسیده مادر خود را صدا زنم
@
ملعون رسید ؟ فدای سرت غصه ای نخور
خنجر کشید ؟ فدای سرت غصه ای نخور
دستم برید ؟ فدای سرت غصه ای نخور
حلقم درید ؟ فدای سرت غصه ای نخور
@
هرچند به زخم نیزه من عادت نداشتم
اما به من حق بده طاقت نداشتم
@
علیرضا خاکساری