وقتی تمام لشگریان هار میشوند

دور و بر عمو همه خونخوار میشوند

 

امثال شمر و حرمله بیکار میشوند

از نو دوباره وارد پیکار میشوند

@

باید برای شاه غریبم سپر شوم

باید که آماده ی رفع خطر شوم

@

ای وای از آن اراذل بی چشم و روی پست

ای وای از آن که راه ورا سوی خیمه بست

 

ای وای از آن سه شعبه که بر سینه اش نشست

ای وای ز پاره سنگ که رسید وسرش شکست

@

ای وای زخون ، خون خدایی که سکه شد

عمه ببین عموی گلم تکه تکه شد

@

سوگند میدمت که رهایم کن عمه جان

سوگند میدمت که فدایم کن عمه جان

 

نذر امیر کرببلایم کن عمه جان

آخر شهید خون خدایم کن عمه جان

@

دشمن شکسته است سرش را، سرم فداش

هستی من بود... پدر و مادرم فداش

@

دنبال من نیا به سرت سنگ میزنند

کفتارها به معجرتان چنگ میزنند

 

باتیر وتیغ و نیزه نماهنگ میزنند

این ها یکی شدند و هماهنگ میزنند

@

من میروم فدایی آقای خود شوم

نه ، میروم فدایی بابای خود شوم

@

گودال میروم سپر حنجرش شوم

گودال میروم که فدای سرش شوم

 

مانده ست بی زره ، زره پیکرش شوم

یا نه فقط دست به کمک مادرش شوم

@

وقتش رسیده در بغلش دست و پا زنم

وقتش رسیده مادر خود را صدا زنم

@

ملعون رسید ؟ فدای سرت غصه ای نخور

خنجر کشید ؟ فدای سرت غصه ای نخور

 

دستم برید ؟ فدای سرت غصه ای نخور

حلقم درید ؟ فدای سرت غصه ای نخور

@

هرچند به زخم نیزه من عادت نداشتم

اما به من حق بده طاقت نداشتم

@

علیرضا خاکساری