دلِ خون، ‌حالِ خسته، اشکِ جاری 

غریبی، بی پناهی، بی قراری

اسارت، آه غربت، روی نیلی

چهل روز و هزاران یادگاری

 

نگاه ابری اش دارد زمینه

شده دلتنگ مهتاب مدینه

پس از یک اربعین، سر  باز کرده

کنار عقلمه بغض سکینه

 

نوای ناله و غم ها رقیه

گرفته کاروان دم: یا رقیه

رسیده اربعین بی قراری

همه برگشته اند اما رقیه ...


یوسف رحیمی