نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم * مرثيه امام مجتبي(ع)
|
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم |
|
|
به ضریح گمشده سر نهم، شب خویش وقف دعا کنم | |
| نه ملازمی و نه همدمی، مگر آنکه در شب بی کسی | |
|
چو شهید کوفه به چاه غم، پر و بال گریه رها کنم | |
|
به خدا که شمع شکسته ای، به بقیع جان من آورید |
|
|
که به آستانه مجتبی، همه زخم کهنه دوا کنم | |
|
غم مجتبی کشدم به خون، که غریب خانه خویش بود |
|
|
و من این ترانه غرق خون، به کدام واژه ادا کنم | |
|
من و حضرت، تو شکسته دل، که اگر عدو زندت به تیر |
|
|
به فدای پیکر پاک تو، دل خود سپر به بلا کنم | |
|
اگر از غم تو نفس زنم، همه اشک و آتش و خون شوم |
|
|
بکشم به خون همه را چنان، که مدینه کرب وبلا کنم | |
|
تو به خلق و خلت احمدی، تو صبور آل محمدی |
|
|
غم کربلای دگر شود، چو زبان به زخم تو واکنم | |
|
تو جگر دریده و من غمین، من و داغ لحظه آخرین |
|
|
به چه روی زینب خسته را، به عیادت تو صدا کنم؟ |
غلام رضا کافی
+ نوشته شده در ساعت توسط دلتنگ نجف
|
باشد که شمیم یار باشد