افتاده است روی زمين پيکر کسی
در خون شناور است تن بی سر کسی

يا نور عين » « يا ولدی » گريه می کند«
بر پاره های پيرهنش مادر کسی

سيلی زدند صورت ماه شکفته را
شلاق خورد بر بدن لاغر کسی-

که آه آه می کشد و آه آه او
آتش کشيده يکسره بر چادر کسی-

که کوه پای طاقت او خاک می شود
دريای خون برابر او ... خواهر کسی-

از نخل های سبز عراقی بلندتر
بالا بلند! بيشتر از باور کسی..

بر نيزه ميبرند ستاره ستاره ماه
يک کهکشان بروی زمين، نه! سر کسی

چيزی بگو ستاره ی دنباله دار، شب
هرگز نشد برای ابد باور کسی

فاطمه حق وردیان