پر کن دوباره کِيْل مرا ايها العزيز
آخر کجا روم به کجا ايها العزيز


رو از من شکسته مگردان که سال‌هاست
رو کرده‌ام به سوي شما ايها العزيز


جان را گرفته‌ام به سردست و آمدم
از کوره راه‌هاي بلا ايها العزيز


وادي به وادي آمده‌‌ام از درت مران
وا کن دري به روي گدا ايها العزيز


چيزي که از بزرگي تو کم نمي‌شود
اين کاسه را ... فاوف لنا... ايها العزيز


خالي‌تر از دو چشم من اين جان نيمه جان
محتاج يک نگاه تو يا ايها العزيز


- ما- جان و مال باختگان را رها مکن
بگذار بگذرد شب ما ايها العزيز


دستم تهي است... راه بيابان گرفته‌ام
دست من و نگاه شما ايها العزيز

مريم سقلاطوني