بازاین چه شورش است که درجان واژه هاست // «هو» // محرم
« بازاین چه شورش است که درجان واژه هاست
شاعر،شکست خورده ی طوفان واژه هاست»1
گویی که دردهاشده یک جابه هم ردیف
امشب غزل ترانه ی سوزان واژه هاست
مجنون که هفت بند دلش شورلیلی است
عمری خراب لحن غزل خوان واژه هاست
هردم که فال خواجه ی شیرازمی زنم
دایم سخن زحضرت جانان واژه هاست
درعمق چشم های ترم غوطه می خوری
اشکم پیام آورقرآن واژه هاست
هرکس که داد دست به دستت به همرهی
باشوق و شور همدم ومهمان واژه هاست
باردگرصبا زغم دوریت گریست
فریادازاین فراق که پایان واژه هاست
1ـ وامی ازآقای سیدحمید برقعی
حسن خسروی وقار
+ نوشته شده در ساعت توسط دلتنگ نجف
|