اي به محمد بهشت! ، ياسمن آورده اي // ولادت حضرت زینب(س)
اي به محمد بهشت! ، ياسمن آورده اي
همسر شير خدا !،شير زن آورده اي
محور هر پنج تن !،پنج تن آورده اي
هم سخن مرتضي !،همسخن آورده اي
هاجر و سارا است اين ، مريم عذراست اين
دختر زهراست اين ، زينب کبراست اين
دخت ولي خدا ، اخت حسين و حسن
*****
دختر علم و کمال ، مادر صبر و رضاست
يک حسن و يک حسين ، يک علي مرتضي است
فاطمه ي دومي در بغل مصطفي است
هر سخنش يا حسين ، هر نفسش يا اخاست
فاضله و عالمه ، فاطمه ي فاطمه
قبله ي جان همه ، بر لب او زمزمه
زمزمه اش برده دل از شه گلگون کفن
*****
آينه ي پنج تن ، طلعت زهرائيش
مي برد از خلق دل ، خلقت طاهائيش
سينه ي صحرايي و ديده ي دريائيش
همره مادر رواست ، ام ابيهائيش
صبر علمدار او ، حلم گرفتار او
داغ شرر بار او ، درد خريدار او
عصمت و زهد و حيا بر تن او پيرهن
*****
از شب ميلاد بود شعله ي تاب و تبش
پيشتر از جد و باب ،خوانده خدا زينبش
قصه ي کرببلا ، زمزمه ي هر شبش
فاطمه از جان و دل ، بوسه زند بر لبش
روح و روانش حسين ، تاب و توانش حسين
جان و جهانش حسين ، ورد زبانش حسين
نطق و بيان علي ، در نفسش موج زن
*****
عشق سرافراز او ، صبر زمينگير او
اشک شب فاطمه ، ريخته در شير او
زخم شهيدان عشق ، آيه ي تطهير او
آيه ي بالاي ني ، تشنه ي تفسير او
درس نياموخته ، شمع صفت سوخته
چهره بر افروخته ، ديده به ره دوخته
تا چه شبي با حسين ، کوچ کند از وطن
*****
خون خدا شهر عشق ، زينب کبري درش
فخر کند فاطمه ، خوانم اگر کوثرش
شجاعت از حيدر و شهامت از مادرش
بر سر ني آفتاب ، گشته به دور سرش
کوفه کشد انتظار ، مي دهد از کف قرار
تا که شود آشکار ، صبح وصال دو يار
گردش خورشيد و ماه بين دو صد انجمن
*****
اي هدف انبياء ، زنده ز ايثار تو
چشم خدا نوک ني ، طالب ديدار تو
سرخي خون حسين ، زينت رخسار تو
معجزه ي حيدري ، منطق و گفتار تو
حيدر را حيدري ، کوثر را کوثري
قرآن را منظري ، زهراي ديگري
در ادب و در کمال در عمل و در سخن
*****
هر که حسيني بود ، فطرت او زينبي است
زني که با عفت است ، عفت او زينبي است
حجاب او زينبي است ، عصمت او زينبي است
همت او زينبي است ، غيرت او زينبي است
تو روح را مکتبي ، تو علم را کوکبي
تو زين امّ و ابي ، تو زينبي زينبي
زينب ظالم ستيز ، زينب دشمن شکن
*****
فاطمه و احمد و پنج امام همام
از تو به اوج جلال ، گرفته اند احترام
نيست عجب گر خدا ، بر تو رساند سلام
صبر تو در قتلگاه ، خريد جان امام
تو زينبي کيستي؟ ، حور ، ملک ، چيستي؟
چو فاطمه زيستي ، اگر تو او نيستي
چگونه نازد حسين ، به صبرت اي ممتحن
*****
تو از چهل مرز عشق ، به شام کردي سفر
تو هر قدم داشتي ، نويد فتح و ظفر
در اختيارت قضا ، در اقتدارت قدر
به هيجده آفتاب ، رخ منيرت قمر
به سينه ات چنگ ها ، به پيکرت سنگ ها
به عارضت رنگ ها ، در همه ي جنگ ها
زني نداده چو تو ، شکست بر اهرمن
*****
تو مصحف کربلا ، تو آيت محکمي
تو دختر فاطمه ، تو مادر عالمي
تو در کلاس رضا ، فراتر از مريمي
تو آبروي حسين ، به موج درد و غمي
خون خجل از روي تو ، صبر ثنا گوي تو
دشت بلا کوي تو ، مقاومت خوي تو
تو در قيام حسين ، چو جاني اندر بدن
*****
تو آفتاب حجاز ، تو ماه ويرانه اي
تو در کنار حسين ، چراغ هر خانه اي
تو لاله ي فاطمه ، بين دو ريحانه اي
تو بانگ خشم خدا ، به پور مرجانه اي
شفاي جانها دمت ، جهان محيط غمت
ثناي عالم کمت ، چه آورد «ميثمت»
ثناي همچون تويي ، کجا بود حدّ من
حاج غلام رضا سازگار(ميثم)