کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف // میلاد قمربنی هاشم(ع)
کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف
تاکوش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف
کیست این راز پریشانی من در موهاش
تکیهگاه سر شوریده من بازوهاش
کیست این عطر غزل میوزد از پیرهنش
ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش
این که میخندد و میخواند و میرقصد و مست
میرود بوی خوش پیرهنش دست به دست
نازپرداز همه نازفروشان زمین
ساقی، اما ز همه تشنهلبان تشنهترین
نشئهافزای دل و جان خماران مستیش
دستگیر همه ي خستهدلان بیدستیش
کیست این سروقدِ تشنهلبِ مشک به دوش؟
اینکه بیاوست چراغ شب مستان خاموش ؟
اینکه آتش لب و دریا دل و مشکین کُلَه است؟
کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟
گره واکردن از آن زلف سیه لازم نیست
حتم دارم که به جز ماه بنیهاشم نیست
سعید بیابانکی
+ نوشته شده در ساعت توسط دلتنگ نجف
|