بستند بر حق چشمهاي کورشان را//دفاع از حریم تشیع/ / /
بستند بر حق چشمهاي کورشان را
انگار باور کرده اند اين زورشان را
توهين به قرآن خدا بخشودني نيست
با دست خود کندند بي شک گورشان را
با نقشهي قبلي و با انديشه مي زد
سنگي که خصمانه به سوي شيشه مي زد
اما نفهميد آخر اين راه مرگ است
با دست خود بر ريشهي خود تيشه مي زد
مانَد به روي چهره هاتان اين کبودي
آتش بگيرد زندگي هاتان به زودي
اين آيه ها نورٌ علي نورند آخر
خورشيد با آتش نمي سوزد!!! يهودي!
وقت ظهور آيه هاي انفطار است
آري سپاه دين و قرآن بي شمار است
خيبر نشينان يهود آماده باشيد
والله ختم کارتان با ذوالفقار است
در حلقه هاي اشک غم چشمان ما سوخت
هستي ما بر باد رفت و جان ما سوخت
آخر چگونه قلب مان آرام باشد
در آتش بي حرمتي، قرآن ما سوخت
آن شب زمين و آسمان خون گريه مي کرد
حتي نگاه عرشيان خون گريه مي کرد
مي شد مگر چشمان من شيون نبارد
وقتي دل صاحب زمان خون گريه مي کرد
با من مگوئيد از پر آتش گرفته
از آيه آيه کوثر آتش گرفته
از دست رفته سالهاي پيش مردم
قرآن ما پشت در آتش گرفته
ديدي! حقايق را به روي نيزه بردند
باغ شقايق را به روي نيزه بردند
اينها همان هايند که در مغرب خون
قرآن ناطق را به روي نيزه بردند
گيسوي قرآن آيه آيه غرق دود است
لبهاي اين مصحف چه زخمي و کبود است
اي قوم ذلت! با ذوي القربي چه کرديد
قرآن پيغمبر که اين گونه نبوده است
یوسف رحیمی